Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
adjust	تصفیه نمودن
Search result with all words
adjusting	تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts	تصفیه نمودن تنظیم کردن
Other Matches
administration	تصفیه
liquidation	تصفیه
percolation	تصفیه
adjustment	تصفیه
adjustments	تصفیه
clarification	تصفیه
settlement	تصفیه
administrations	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
rectification	تصفیه
water softener	اب تصفیه کن
conciliation	تصفیه
purgation	تصفیه
settlements	تصفیه
arrangement	تصفیه
arrangements	تصفیه
fining	تصفیه
depuration	تصفیه
expurgation	تصفیه
infiltration	تصفیه
clearance	تصفیه
water purification	تصفیه اب
animalize	نمودن
abstract	نمودن
abstracting	نمودن
abstracts	نمودن
animadvert	نمودن
dost	نمودن
dont	نمودن
seemed	نمودن
seem	نمودن
showed	نمودن
show	نمودن
shows	نمودن
to gain any ones ear	نمودن
seems	نمودن
showŠetc	نمودن
administratrix	مدیره تصفیه
clarifying	تصفیه کردن
accommodate	تصفیه کردن
refined	تصفیه شده
clarifies	تصفیه شدن
refinery	تصفیه خانه
accommodated	تصفیه کردن
refineries	تصفیه خانه
trustee	مدیر تصفیه
catharsis	تصفیه تطهیر
accommodates	تصفیه کردن
administrators	مدیر تصفیه
administrator	مدیر تصفیه
sublimating	تصفیه کردن
clarify	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه شدن
sublimates	تصفیه کردن
clarify	تصفیه شدن
sublimated	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه کردن
trustees	مدیر تصفیه
sublimate	تصفیه کردن
purified	تصفیه شده
reconcile	تصفیه کردن
reconciles	تصفیه کردن
administers	تصفیه کردن
rectified	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
refines	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
refine	تصفیه کردن
unsettled	تصفیه نشده
outstandingly	تصفیه نشده
outstanding	تصفیه نشده
rectify	تصفیه کردن
liquidator	مدیر تصفیه
reconciling	تصفیه کردن
tries	تصفیه کردن
administering	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
administer	تصفیه کردن
official receiver	مدیر تصفیه
liquidators	مدیر تصفیه
rectifies	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
puriform	تصفیه کردن
accord	تصفیه کردن
accorded	تصفیه کردن
purificator	تصفیه کننده
purification	شستشو تصفیه
filter	تصفیه کردن
compounds	تصفیه کردن
compound	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
primary treatment	تصفیه نخستین
overrefinement	تصفیه بسیار
order of discharge	حکم تصفیه
rarefy	تصفیه کردن
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
to a upon	تصفیه کردن
to pay off	تصفیه کردن
compounded	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
smeet	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
sewage purification	تصفیه فاضلاب
secondary treatment	تصفیه دومین
to set at rest	تصفیه کردن
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
refinef copper	مس تصفیه شده
rarify	تصفیه کردن
zone purification	تصفیه منطقهای
discharges	مفاصا تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
receivers	مدیر تصفیه
expurgatory	تصفیه کننده
expurgator	تصفیه کننده
calcining klin	بوته تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
calcining method	روش تصفیه
calcine	تصفیه کردن
depurate	تصفیه کردن
depurator	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
filtration	تصفیه پالایش
break up price	بهای تصفیه
settlements	تصفیه پرداخت
gas cleaning	تصفیه گاز
discharge	مفاصا تصفیه
gold refining	تصفیه طلا
gold parting	تصفیه طلا
average adjustment	تصفیه خسارت
settlement	تصفیه پرداخت
depurative	تصفیه کننده
acquit	نمودن برائت
acquits	نمودن برائت
abate	رفع نمودن
accommodates	تطبیق نمودن
sends	ارسال نمودن
misrepresentation	بد ارائه نمودن
sending	ارسال نمودن
send	ارسال نمودن
accommodate	تطبیق نمودن
accommodated	تطبیق نمودن
acquitting	نمودن برائت
abated	رفع نمودن
abates	رفع نمودن
abating	رفع نمودن
sketches	رسم نمودن
numeralization	عددی نمودن
microjustification	ریزتراز نمودن
instal	منصوب نمودن
indorsation	تصویب نمودن
arraign	احضار نمودن
dusk	تاریک نمودن
digitizing	دیجیتالی نمودن
depilate	ازاله مو نمودن از
authorise	مجاز نمودن
assimilatc	مقایسه نمودن
sketched	رسم نمودن
sketch	رسم نمودن
to humble oneself	افتادگی نمودن
stock piling	ذخیره نمودن
affix	اضافه نمودن
affixed	اضافه نمودن
affixes	اضافه نمودن
affixing	اضافه نمودن
install	منصوب نمودن
installing	منصوب نمودن
installs	منصوب نمودن
double	مضاعف نمودن
doubled	مضاعف نمودن
doubled up	مضاعف نمودن
anneal	بادوام نمودن
imprison	حبس نمودن
standardised	استاندارد نمودن
mirroring	معکوس نمودن
friend	یاری نمودن
friends	یاری نمودن
fill up	خاکریزی نمودن
sorting	مرتب نمودن
waive	اغماض نمودن
waives	اغماض نمودن
sum	خلاصه نمودن
sums	خلاصه نمودن
adjust	تسویه نمودن
impeached	احضار نمودن
impeaches	احضار نمودن
standardises	استاندارد نمودن
caters	فراهم نمودن
imprisoning	حبس نمودن
imprisons	حبس نمودن
standardizing	استاندارد نمودن
standardizes	استاندارد نمودن
dissociate	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
dissociating	تفکیک نمودن
standardize	استاندارد نمودن
waived	اغماض نمودن
standardising	استاندارد نمودن
cater	فراهم نمودن
catered	فراهم نمودن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com