English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
continuous tone image تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
Other Matches
orthoferrite یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
sub-tropical وابسته به نواحی هم مرز نواحی استوایی
resolution بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
dither ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
coordination compounds ترکیبات کوئوردیناسیون
sandwich compounds ترکیبات ساندویچی
saliniferous ترکیبات نمک زا
homologous series ترکیبات همرده
trace compounds ترکیبات کم مقدار
hydrocarbons ترکیبات هیدروکربن
hydrocarbon ترکیبات هیدروکربن
spiro compounds ترکیبات اسپیرو
compounds of iron ترکیبات اهن
cropped کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
images سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
ferrous دارای ترکیبات اهن
homocyclic compounds ترکیبات جور حلقه
intermetallic compounds ترکیبات بین فلزی
interhalogen compounds ترکیبات بین هالوژنی
clathrate compounds ترکیبات اندرون گیر
charge transfer compounds ترکیبات انتقال بار
ferric دارای ترکیبات اهن
heterocyclic compounds ترکیبات ناجور حلقه
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
fusion principle اصل ترکیبات جوش خورده
dispensatory کتاب ترکیبات دارویی داروخانه
stannous دارای ترکیبات قلع دو فرفیتی
flickers تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
platinize با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
carbohydrate ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
heteromerous دارای ترکیبات غیر مربوط ونامتجانس
carbohydrates ترکیبات خنثی کربن واکسیژن وهیدرژن
primary zones نواحی نخستین
arctic regions نواحی قطبی
temperature spots نواحی دماگیر
subtropics نواحی زیرگرمسیری
reflexogenous zones نواحی بازتاب زا
growth areas نواحی رشد
leading region نواحی پیشرو
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
turborocket ترکیبات گوناگونی از توربین گاز و راکت در یک موتور
up country نواحی داخل کشور
low latitudes نواحی نزدیک خط استوا
low lander ساکن نواحی پست
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
philadelphus سفرس نواحی معتدله
arctic مربوطه به نواحی قطبی
keep out areas نواحی بر حذر شده
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
riesling انگور سفید نواحی راین
taro گوش فیل نواحی گرمسیر
light latitudes نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
ice-foot [دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
zoysia چمن خزنده پایای نواحی گرمسیر
silicicolous رشد کننده در نواحی سیلیس دار
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
micronutrient ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
anorak نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tropic نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
calenture تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
polywag دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
mycenaean اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
mycenian اثارهنری وتفوق سیاسی نواحی مجاوراین ناحیه
anoraks نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing تصویر خطی تصویر مدادی
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
purpurin رنگ ارغوان یا قرمز [که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
longspur انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
tracings تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
maps نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
map نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
image formation تولید تصویر تصویر
abstracted مجزا
separable مجزا
knock down مجزا
discrete مجزا
distinct مجزا
single line خط مجزا
ditinct مجزا
spot footing پی مجزا
distinguishing مجزا
free-standing مجزا
disjunct مجزا
apartfrom مجزا از
several مجزا
diamond design طرح قاب لوزی [که بیشتر در فرش های هندسی باف قشقایی، ایلیایی و نواحی غرب ایران بکار می رود.]
discrete packets بستههای مجزا
discrete particle ذره مجزا
discrete source چشمههای مجزا
disassemble مجزا کردن
separates مجزا کردن
separated مجزا کردن
detached ستون مجزا
step واحد مجزا
decollate مجزا کردن
stepping واحد مجزا
knock down مجزا کردن
abstractedly بطور مجزا
garrison house پادگان مجزا
apart مجزا غیرهمفکر
isle مجزا کردن
isles مجزا کردن
single line ردیف مجزا
indiscrete غیر مجزا
individual controls کنترلهای مجزا
lone مجزا ومنفرد
discrete values مقادیر مجزا
separate مجزا کردن
semidetached نیمه مجزا
isolate مجزا کردن
abstracting مجزا کردن
abstracts مجزا کردن
separate sewer شبکه مجزا
separate loading مجزا پرشونده
separate ammunition مهمات مجزا
unit assembly یک قطعه مجزا
seclude مجزا کردن
isolates مجزا کردن
abstract مجزا کردن
separate loading مهمات مجزا
isolating مجزا کردن
tropical نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
individ بطور مجزا شخصا
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
facility ساختمان بزرگ مجزا
individual units یکانهای منفرد یا مجزا
canalization به صورت مجزا دراوردن
isolated double bond پیوند دوگانه مجزا
insulating با عایق مجزا کردن
insulates با عایق مجزا کردن
discretely بطور مطلق یا مجزا
insulate با عایق مجزا کردن
caption code رمز نویسی با متن مجزا
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
cut sheet feeder تغذیه کننده کاغذ مجزا
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
fan کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
comma delimited file فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
cans هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanned کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
canning هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
can هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fans کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
matrix isolation spectroscopy طیف بینی مجزا شده درماتریس
sue and losse part عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cells تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
trivial segmentation ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
packet switching ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com