Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
mirror image
تصویر قرینه
mirror images
تصویر قرینه
double
تصویر قرینه
Other Matches
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
symmetry
قرینه
proprotionable
با قرینه
conpanion
قرینه
proportion
قرینه
circumstantial evidence
قرینه
indication
قرینه
pendant to each other
قرینه هم
symmetrically
با قرینه
asymmetrical
بی قرینه
proportions
قرینه
dissymmetrical
بی قرینه
lop sided
بی قرینه
asummetric
بی قرینه
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
presumption juris tantum
قرینه کافیه
asymmetric
نامتقارن بی قرینه
symmetry
قرینه تناسب
presumptions
فن قوی قرینه
presumption juris et de jure
قرینه قویه
reflection response
پاسخ قرینه
symmetrical exchange
تعویض قرینه
skew polygon
چندضلعی بی قرینه
presumption
فن قوی قرینه
parallel
همگام قرینه
homolographic
دارای قرینه
paralleled
همگام قرینه
paralleling
همگام قرینه
parallelled
همگام قرینه
parallels
همگام قرینه
parallelling
همگام قرینه
indirect evidence
قرینه و اماره
halogeton
علف قلیاب قرینه
context switching
راه گزینی قرینه
proportionably
بطور متناسب یا با قرینه
symmetry
قرینه سازی همسنجی
symmetrize
باهم قرینه کردن
keratome
چاقوی قرینه شکافی
context sensitive help
کمک حساس به قرینه
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
homocercal
دارای دم قرینه متقارن الذنب
lopsided
متمایل بیک طرف بی قرینه
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
drop repeat
واگیره
[تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation
تولید تصویر تصویر
keeping house
در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
Jangle Arjuk
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
lattice design
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
icons
تصویر
picture
تصویر
picturing
تصویر
icon
تصویر
projection
تصویر
vignettes
تصویر
skew
تصویر کج
image line
خط تصویر
pictured
تصویر
skews
تصویر کج
pictures
تصویر
imagery
تصویر
projections
تصویر
ikons
تصویر
vignette
تصویر
skewing
تصویر کج
illustrations
تصویر
images
تصویر
portrayal
تصویر
shape
تصویر
shapes
تصویر
image
تصویر
likenesses
تصویر
likeness
تصویر
portraits
تصویر
portrait
تصویر
afterimage
رد تصویر
illustration
تصویر
portrayals
تصویر
scenography
تصویر
gratings
در تصویر
grating
در تصویر
delineation
تصویر
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
body image
تصویر بدن
eidolon
تصویر خیالی
anaglyph
تصویر ژرفانما
icons
پیکر تصویر
image sharpness
ترام تصویر
double image
تصویر مضاعف
image potential
پتانسیل تصویر
aspect ratio
نسبت تصویر
element area
سازه تصویر
ephod
بت یا تصویر صنم
portraying
تصویر کشیدن
fair drawing
تصویر مناسب
portrays
تصویر کشیدن
false stereo
تصویر خیالی
folded picture
تصویر تا خورده
portrayed
تصویر کشیدن
portray
تصویر کشیدن
portraiture
تصویر کردن
image processing
تصویر پردازی
image processing
پردازش تصویر
image response
پاسخ تصویر
image retention
ضبط تصویر
direct video storage tube
نگاهدارنده تصویر
image reversal
واژگونی تصویر
image reversal
نقض تصویر
image reversal
برگشت تصویر
ikons
پیکر تصویر
display image
نمای تصویر
composite video
تصویر ترکیبی
image resolution
تجزیه تصویر
image registration
ترام تصویر
hologram
تصویر سه بعدی
card image
تصویر کارت
documentary photography
تصویر روشن
image quality
کیفیت تصویر
image ratio
نسبت تصویر
image ray
پرتو تصویر
image registration
ثبت تصویر
image shape
کادر تصویر
image scale
مقیاس تصویر
image distance
عرض تصویر
image point
نقطه تصویر
mirror image
تصویر آیینه ای
mirror images
تصویر ایینهای
forms
تصویر وجه
image detail
جزء تصویر
image field
حوزه تصویر
image field
میدان تصویر
image contrast
کنتراست تصویر
image cintraction
شکستگی تصویر
image focal point
کانون تصویر
image element
نقطه تصویر
formed
تصویر وجه
form
تصویر وجه
image deflection
انحراف تصویر
holograms
تصویر سه بعدی
image coordinates
مختصات تصویر
image distortion
شکستگی تصویر
snapshot
تصویر لحظهای
snapshots
تصویر لحظهای
image control
کنترل تصویر
effigies
تصویر برجسته
image distortion
اعوجاج تصویر
effigy
تصویر برجسته
image cintraction
انقباض تصویر
image formation
تصویر سازی
image frequency
فرکانس تصویر
image plane
سطح تصویر
image plate
الکترود تصویر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com