English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
bond تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
Other Matches
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
money back تضمین پرداخت
surety bond تضمین نامه
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
active program برنامه دائر
warranties امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
capias حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
collateral تضمین
gurantee تضمین
guaranty تضمین
assurance تضمین
guaranty تضمین
guarantees تضمین
guarantee تضمین
assurances تضمین
guaranteed تضمین
warranty تضمین
pledge [archaic] [guaranty] تضمین
guarantee تضمین
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
certify تضمین کردن
certifies تضمین کردن
warranting تضمین کردن
certifying تضمین کردن
value as security ارزش تضمین
insures تضمین کردن
insuring تضمین کردن
ensure تضمین کردن
ensured تضمین کردن
service obligation تضمین خدمت
bonded تحت تضمین
indemnification تضمین خسارت
ensures تضمین کردن
in bond تحت تضمین
guarantee period مدت تضمین
bonded تضمین دار
ensuring تضمین کردن
under reserve تحت تضمین
security گرو تضمین
bank note چک تضمین شده
warranted تضمین کردن
warranted تضمین حکم
warranting تضمین حکم
warrants تضمین کردن
warrants تضمین حکم
certified check چک تضمین شده
warrant تضمین حکم
back letter گواهی تضمین
warrant تضمین کردن
seal نشان تضمین
bond تضمین کردن
security مصونیت تضمین
seals نشان تضمین
embodiment تضمین درج
vouchers مدرک تضمین کننده
guarantee تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
bail تضمین ضمانت کردن
to ensure something تضمین کردن [چیزی]
voucher مدرک تضمین کننده
guarantees تامین تضمین کردن
warrent حواله وسیله تضمین
indemnities تاوان تضمین خسارت
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
indemnity تاوان تضمین خسارت
gap in coverage ناکافی بودن تضمین
warranted rate of growth نرخ رشد تضمین شده
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
discharging پرداخت
payments پرداخت
disbursement پرداخت
refunding پس پرداخت
furbisher پرداخت گر
defrayal پرداخت
refunded پس پرداخت
refund پس پرداخت
finishes پرداخت
pay پرداخت
paying پرداخت
remitment پرداخت
glaze پرداخت
making good پرداخت
lustreer پرداخت
refinishing پرداخت
expenditure پرداخت
refunds پس پرداخت
payment پرداخت
finishing touches پرداخت
burnisher پرداخت گر
finish پرداخت
settlements پرداخت
settlement پرداخت
glosser پرداخت گر
pays پرداخت
glazes پرداخت
pt پرداخت
finishing پرداخت
trim پرداخت
polishes پرداخت
renderings پرداخت
rendering پرداخت
bleaching پرداخت
polish پرداخت
discharges پرداخت
outlay پرداخت
discharge پرداخت
satin جلا پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
dishonour خودداری از پرداخت
non-payment عدم پرداخت
dishonours خودداری از پرداخت
liquidation پرداخت بدهی
dishonouring خودداری از پرداخت
repayments پرداخت مجدد
repayment پرداخت مجدد
paymasters مامور پرداخت
finish پرداخت کار
earnest money پیش پرداخت
scours پرداخت کردن
scoured پرداخت کردن
scour پرداخت کردن
payable قابل پرداخت
tumbles پرداخت کردن
tumbled پرداخت کردن
tumble پرداخت کردن
final payment پرداخت نهایی
finisher پرداخت کننده
disbursing پرداخت کردن
burnish پرداخت کردن
disbursing پرداخت خرج
disburses پرداخت کردن
disburses پرداخت خرج
disbursed پرداخت کردن
disbursed پرداخت خرج
disburse پرداخت کردن
disburse پرداخت خرج
a bradent وسیله پرداخت
lump sum payment پرداخت نقدی
lump sum payment پرداخت یکجا
shear پرداخت فرش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com