English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English Persian
dark adaptation تطبیق با تاریکی
Other Matches
benighted گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
night تاریکی
murkiness تاریکی
nigritude تاریکی
owl light تاریکی
nights تاریکی
the opaque تاریکی
obscuration تاریکی
umbrage تاریکی
darkness تاریکی
gloom تاریکی
dusk تاریکی شب
darkling در تاریکی
dusk تاریکی
duskiness تاریکی
sombreness تاریکی
opaqueness تاریکی تیرگی
achluophobia تاریکی هراسی
nyctophobia تاریکی هراسی
mare تاریکی دریا
mares تاریکی دریا
dark adaptation انطباق با تاریکی
dimness تاری تاریکی
scotopia بینایی در تاریکی
scotopic adaptation انطباق با تاریکی
midnight دل شب تاریکی عمیق
gropes در تاریکی پی چیزی گشتن
gloom تاریکی افسرده کننده
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
onyx تاریکی پایین قرنیه
darkle در تاریکی پنهان شدن
dark adaptation عادت کردن به تاریکی
groping در تاریکی پی چیزی گشتن
grope در تاریکی پی چیزی گشتن
I bumped into the table in the dark. تو تاریکی خوردم به میز
tenebrific تاریکی اور فلمانی
groped در تاریکی پی چیزی گشتن
smoke screen موجب تاریکی وابهام
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
conformation تطبیق
comparison تطبیق
adaptation تطبیق
comparisons تطبیق
adaptations تطبیق
harmonies تطبیق
harmony تطبیق
matching تطبیق
checks تطبیق
checked تطبیق
check تطبیق
adjustments تطبیق
adjustment تطبیق
collations تطبیق
collation تطبیق
confirmation تطبیق
matches تطبیق
match تطبیق
accommodating تطبیق
adapter تطبیق کننده
template matching تطبیق الگوها
versatility تطبیق پذیری
coincidence تطبیق برخورد
coordinator تطبیق کننده
fire coordination تطبیق اتش
fire support coordination تطبیق اتش
stock adjustment تطبیق موجودی
completeness check تطبیق کامل
accommodations تطبیق موافقت
reconcilement التیام تطبیق
accomodate تطبیق کردن
adapter تطبیق دهنده
adapted تطبیق شده
adaption تطبیق اقتباس
adjustable قابل تطبیق
adjusability قابلیت تطبیق
certificate of compliance گواهی تطبیق
compare with تطبیق کردن
accommodation تطبیق موافقت
identification تطبیق تمیز
reconciling تطبیق کردن
adjusting تطبیق دادن
adjust تطبیق دادن
matched تطبیق یافته
checks تطبیق کردن
checked تطبیق کردن
check تطبیق کردن
inapplicable تطبیق نکردنی
conform تطبیق کردن
reconciles تطبیق کردن
adjusts تطبیق دادن
match تطبیق تطابق
matches تطبیق تطابق
accommodate تطبیق نمودن
accommodate تطبیق دادن
accommodated تطبیق نمودن
accommodated تطبیق دادن
accommodates تطبیق نمودن
accommodates تطبیق دادن
reconcile تطبیق کردن
adjustments تنظیم تطبیق
alignment تطبیق دادن
maladjustment عدم تطبیق
jibing تطبیق کردن
jibes تطبیق کردن
maladjustments عدم تطبیق
collation تطبیق دستخط ها
jibed تطبیق کردن
concordances تطبیق نامه
concordance تطبیق نامه
gibes تطبیق کردن
adaptation تطبیق اقتباس
comparisons تطبیق سنجش
alignments تطبیق دادن
conformed تطبیق کردن
conforming تطبیق کردن
verification وارسی تطبیق
conforms تطبیق کردن
coincidences تطبیق برخورد
collations تطبیق دستخط ها
comparison تطبیق سنجش
adaptations تطبیق اقتباس
jibe تطبیق کردن
irreconcilable غیر قابل تطبیق
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
adaptive قابل تطبیق توافقی
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
adapter flange فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
adapter boards برد تطبیق دهنده
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
adapter arbor میله تطبیق دهنده
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
adapters تطبیق دهنده ماسوره
adapter toolholder ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
channel adapter تطبیق دهنده کانال
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
versatile چندسو گرد تطبیق پذیر
orient روانه کردن تطبیق دادن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients روانه کردن تطبیق دادن
reconcilability التیام پذیری قابلیت تطبیق
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scales جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
to align oneself with somebody خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
aligns تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned تنظیم کردن تطبیق کردن
align تنظیم کردن تطبیق کردن
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com