Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English
Persian
anagoge
تعالی روحی
anagogy
تعالی روحی
Other Matches
ascendency
تعالی
transcendence
تعالی
sublimation
تعالی
ascendancy
تعالی
eminency
تعالی بلندی
the supreme being
خدای تعالی
sublimity
تعالی علومقام
eminence
تعالی بلندی
the supreme
خدای تعالی
golden age
عصر ترقی و تعالی
golden ages
عصر ترقی و تعالی
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
mental
روحی
psychic
روحی
psychical
روحی
inanition
بی روحی
spectral
روحی
psychiatry
طب روحی
spiritual
روحی
intrinsic
روحی
analeptic
محرک روحی
psychic force
نیروی روحی
emotional and physical
روحی وبدنی
inner
روحی باطنی
gaiety
سبک روحی
panpsychism
روحی نگری
psychasthenia
ضعف روحی
supersensible
روحی روانی
psychic force
قوه روحی
to lay a ghost
روحی راناپدیدکردن
to raise a ghost
روحی راحاضرکردن
psychotherapy
تداوی روحی
obsessions
عقده روحی
obsession
عقده روحی
numinous
اسرارامیز روحی
verve
سبک روحی
spiritually
معنوی روحی
congenial
<adj.>
دارای تجانس روحی
to sustain a trauma
ضربه روحی خوردن
anagogic
وابسته بتعالی روحی
anagogical
وابسته بتعالی روحی
insalutary
تاثیر روحی بد اب و هوا
invigorate
تقویت روحی کردن
psycho analysis
تجزیه و تجلیل روحی
congenial
دارای تجانس روحی
psychic
واسطه پدیده روحی
to empower somebody
به کسی قدرت
[روحی]
دادن
to be devastated
از نظر روحی خرد شدن
to be shattered
[British E]
از نظر روحی خرد شدن
to be dashed to the ground
از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom
از نظر روحی خرد شدن
trauma
ضربه روحی روان اسیب
obsesses
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
ایجاد عقده روحی کردن
obsess
ایجاد عقده روحی کردن
obsessing
ایجاد عقده روحی کردن
psychotherapy ortherapeutics
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
traumas
ضربه روحی روان اسیب
haunt
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
to walk
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunts
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
orthopsychiatry
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...