English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
surprisedly تعجب کنان
wonderingly تعجب کنان
Other Matches
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
wonderment تعجب
admiration تعجب
wondering تعجب
surprises تعجب
surprise تعجب
surprize تعجب
wonder تعجب
wondered تعجب
wonders تعجب
afoam کف کنان
lingeringly فس فس کنان
vacillatingly دل دل کنان
murmuringly غر غر کنان
mutteringly من من کنان
ferlie حیرت تعجب
muses تعجب کردن
mused تعجب کردن
muse تعجب کردن
faugh علامت تعجب
note of a علامت تعجب
marvels تعجب اعجاز
exclamation mark علامت تعجب
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
zooks علامت تعجب
wonderer تعجب کننده
admire تعجب کردن
marvel تعجب اعجاز
marveled تعجب اعجاز
marveling تعجب اعجاز
exclamation points علامت تعجب
exclamation point علامت تعجب
marvelled تعجب اعجاز
marvelling تعجب اعجاز
ha علامت تعجب
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
on the run شلوق کنان
pantingly ارزو کنان
lingeringly معطل کنان
poutingly لب کلفت کنان
jumpingly پرش کنان
mockingly ریشخند کنان
minaciously تهدید کنان
lurkingly کمین کنان
louringly اخم کنان
loiteringly درنگ کنان
lingeringly درنگ کنان
murmuringly ناله کنان
ponderingly اندیشه کنان
wailingly ناله کنان
wailingly شیون کنان
vituperatively سرزنش کنان
scoffingly ریشخند کنان
saunteringly ولگردی کنان
twittingly سرزنش کنان
reprovingly سرزنش کنان
repinningly لندلند کنان
remonstratingly تعرض کنان
remonstratingly نکوهش کنان
rejoicingly خوشی کنان
refelectingly اندیشه کنان
sneeringly ریشخند کنان
railingly بدحرفی کنان
ragingly شورش کنان
pulingly ناله کنان
procrastinatingly تعلل کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
intriguingly دسیسه کنان
exultingly خوشی کنان
groaningly ناله کنان
glozingly تاویل کنان
flashily جلوه کنان
cock-a-hoop شادی کنان
jokingly شوخی کنان
exultantly خوشی کنان
mincingly ناز کنان
menacingly تهدید کنان
whiningly ناله کنان
grumblingly شکایت کنان
questioningly پرسش کنان
insultingly توهین کنان
haltingly تامل کنان
gyringly گردش کنان
fawningly مداهنه کنان
insinuatingly اشاره کنان
bombshell امر تعجب اور
unwary بدون تعجب و تشویش
bombshells امر تعجب اور
i wonder at him از دست او تعجب میکنم
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . از تعجب شاخ درآوردم
How very odd. Well I never. چه چیزها ( بعلامت تعجب )
at pause مکث کنان خاموش
revilingly بدگویان فحاشی کنان
friskier جست وخیز کنان
friskiest جست وخیز کنان
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
frisky جست وخیز کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
dramatis personoe صورت بازی کنان
jumpingly جست وخیز کنان
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
admires درشگفت شدن تعجب کردن
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
admired درشگفت شدن تعجب کردن
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
he wondered at the sight ازدیدن ان منظره تعجب کرد
you don't say <idiom> نشان دادن تعجب ازشنیدهها
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
exclamations علامت تعجب حرف ندا
exclamation علامت تعجب حرف ندا
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skips رقص کنان حرکت کردن
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
skipped رقص کنان حرکت کردن
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
skip رقص کنان حرکت کردن
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
bah علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
Holy moly! <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
blimey حرف ندا به نشان تعجب و غیره
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
My jaw dropped to the floor! <idiom> از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
golly حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
gollies حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
wowing فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
Good grief! <idiom> این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
whisperingly به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
perdu or due درحال کمین کمین کنان
pulingly جیک جیک کنان
gulpingly غورت غورت کنان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com