English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
precipitator تعجیل یا تسریع کننده
Other Matches
accelerative تسریع کننده
accelerunt تسریع کننده
accelerators تسریع کننده
expeditor تسریع کننده
acceletor تسریع کننده
accelerator تسریع کننده
accelerant ماده تسریع کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
thromboplastic تسریع کننده انعقاد خون
acceleration تعجیل
precipitance تعجیل بسیار
precipitancy تعجیل بسیار
acceleration تعجیل افزایش
posted صندوق پست تعجیل
precipitative مربوط به تعجیل کردن
posts صندوق پست تعجیل
post- صندوق پست تعجیل
post صندوق پست تعجیل
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
acceleration تسریع
speedup تسریع
expedition تسریع
expeditions تسریع
speed up تسریع
expediting تسریع
hotfoot تسریع کردن
speeding تسریع کردن
hastened تسریع ردن
accelerator board تخته تسریع
stepped up تسریع شده
speed تسریع کردن
expedite تسریع کردن در
expedite تسریع کردن
hastens تسریع ردن
hastening تسریع ردن
hasten تسریع ردن
advancing تسریع کردن
advances تسریع کردن
speeds تسریع کردن
advance تسریع کردن
precipitation تسریع بارش
stepped-up تسریع شده
expedited تسریع کردن در
expedited تسریع کردن
precipitating تسریع کردن
accelerated تسریع کردن
accelerates تسریع کردن
precipitates تسریع کردن
accelerating تسریع کردن
expedites تسریع کردن
accelerate تسریع کردن
precipitate تسریع کردن
precipitated تسریع کردن
expedites تسریع کردن در
quicken تسریع شدن تخمیرکردن
quickened تسریع شدن تخمیرکردن
quickens تسریع شدن تخمیرکردن
agio تفاوت هزینه تسریع
acid precipitation تسریع بارش اسیدی
accelerator board برد تسریع تخته شتابنده
urge تسریع شدن ابرام کردن
vernalize میوه اوری را تسریع کردن
urged تسریع شدن ابرام کردن
urges تسریع شدن ابرام کردن
urging تسریع شدن ابرام کردن
thiaminase انزیمی که از بین بردن تیامین را تسریع میکند
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
drier ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
catalyze دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
skittish رم کننده
doers کننده
ear-splitting کر کننده
hopper لی لی کننده
rebutter رد کننده
solver حل کننده
doer کننده
catterer پچ پچ کننده
repudiationist رد کننده
prater پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
crusher له کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com