Total search result: 202 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
rate |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
rates |
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
|
|
Other Matches |
|
failures |
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین |
failure |
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین |
reads |
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند |
read |
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند |
actual address |
تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند |
speed |
روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص |
speeding |
روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص |
speeds |
روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص |
rates |
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
rate |
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد |
director |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
directors |
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
thread count |
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص] |
warp set |
[تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری] |
temporarily |
برای زمان مشخص یا نه همیشه |
negatives |
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد |
negative |
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد |
suite of programs |
1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص |
scheduled plane |
هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص] |
scheduled service plane |
هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص] |
fix |
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد |
fixes |
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد |
transmissions |
اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص |
transmission |
اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص |
cycle |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
cycled |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
cycles |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
accumulate |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
accumulating |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
accumulates |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
pitch speed |
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان |
time |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
times |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
timed |
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز |
duty rated |
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد |
million instructions per second |
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند |
clock |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
clocks |
ماشینی که زمان را نشان میدهد |
resolutions |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
resolution |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
bomb |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
bombed out |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
bombs |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
bombed |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
routines |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routine |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routinely |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
queries |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
queried |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
query |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
decision |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
decisions |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
querying |
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد |
powered |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
fixes |
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند |
fix |
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند |
power |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
powering |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
powers |
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند |
margins |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
work load |
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد |
margin |
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد |
Micro Channel Architecture |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
Q Channel |
یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند |
relative |
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد |
cryptographic |
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند |
multiplex |
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد |
isallobaric |
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد |
isallobar |
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد |
multi- |
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد |
multi |
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد |
moves |
دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد |
moved |
دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد |
move |
دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد |
knot density |
چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.] |
traffic |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
traffics |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficked |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficking |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
link |
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد |
packet |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
packets |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
programming |
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است |
flash card |
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد |
i/o |
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود |
banner page |
صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود |
subroutine |
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
subroutine |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
algorithm |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
algorithms |
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص |
round |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
roundest |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
oddest |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odder |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odd |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
cells |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
cell |
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص |
logical |
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد. |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
quartz clock |
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
descriptor |
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند |
dma |
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد |
graphics |
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
present |
زمان حاضر زمان حال |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. |
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
locating |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
locates |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
located |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
locate |
تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف |
imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |
unemployment compensation |
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
loom time |
مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.] |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
production cycle |
زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.] |
interlook dormant period |
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار |
frequencies |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
frequency |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
splits |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
number |
تعداد  |
numbers |
تعداد  |
paul |
تعداد کم |
magnitude |
تعداد  |
small lot |
نوبه کم تعداد |
number of rounds |
تعداد گلوله ها |
counts |
تعداد ایمپولز |
wheen |
تعداد زیاد |
count |
تعداد ایمپولز |
number of cycle |
تعداد تناوبها |
counting |
تعداد ایمپولز |
number of cycle |
تعداد دوره ها |
work force |
تعداد کارگر |
counted |
تعداد ایمپولز |
quantity |
تعداد زیاد |
population [pop.] |
تعداد مردم |
quantities |
تعداد زیاد |
number of threads |
تعداد پیچش ها |
volumes |
تعداد میزان |
A smaller number . Fewer . |
تعداد کمتر |
volume |
تعداد میزان |
short cycle annealing |
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
family size |
تعداد افراد خانواده |
kajillion [slang] |
تعداد بسیار زیادی |
Quite a few people ... |
تعداد زیادی [از مردم] |
parallels |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
bpi |
تعداد بایت در هر اینچ |
quantities |
تعداد یا شماره چیزی |
count |
تعداد امتیاز توپزن |
counting |
تعداد امتیاز توپزن |
nest |
تعداد توابع در یک تابع |
No small number of ... |
تعداد زیادی [از مردم] |
counted |
تعداد امتیاز توپزن |
atomicity |
تعداد اتم در ملکول |
string |
تعداد حروف یک رشته |
birthrate |
تعداد موالید زه وزاد |
nests |
تعداد توابع در یک تابع |
thereabouts |
در حدود آن میزان یا تعداد |
blocking factor |
تعداد رکوردها در بلاک |
number of componentes |
تعداد سازندههای مستقل |
quantity |
تعداد یا شماره چیزی |
sets |
تعداد موضوعات مربوطه |
tpi |
تعداد شیار در هر اینچ |
parallelling |
تعداد آدرسهای متصل به هم |
cyclic rate |
تعداد تیردر دقیقه |
poll |
تعداد رای دهندگان |