Total search result: 201 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lpm |
تعداد خطوط دردقیقه inutes |
|
|
Other Matches |
|
wpm |
تعداد کلمات دردقیقه inute |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
turret motife |
طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.] |
isobar |
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی |
isotherm |
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا |
isobars |
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی |
isohaline |
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا |
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
roundest |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
round |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
coragne line |
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان |
odder |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odd |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
oddest |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
isobath |
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق |
maximal oxygen consumption per minute |
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه |
isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
auxiliary contours |
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی |
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. |
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد |
tricking |
خطوط |
cotidal lines |
خطوط هم مد |
tricked |
خطوط |
trick |
خطوط |
dark lines |
خطوط تاریک |
dedicated lines |
خطوط اختصاصی |
closed traverse |
خطوط متقاطع |
spectral lines |
خطوط طیفی |
balmer lines |
خطوط بالمر |
emission spectrum lines |
خطوط نشری |
along line |
در امتداد خطوط |
air way station |
خطوط هوایی |
front lines |
خطوط مقدم |
equipotential lines |
خطوط هم پتانسیل |
fraunhofer lines |
خطوط فرانهوفر |
cotidal lines |
خطوط مدیکسان |
flow lines |
خطوط جریان |
stream lines |
خطوط جریان |
street railway |
خطوط تراموا |
outside lines |
خطوط حمله |
extension lines |
خطوط دنباله |
symmetry lines |
خطوط تقارن |
flowlines |
خطوط جریان |
zigzags |
خطوط منکسر |
lines of force |
خطوط نیرو |
line of induction |
خطوط القا |
line of flux |
خطوط قوا |
curvature lines |
خطوط مدور |
line of communications |
خطوط مواصلات |
leading |
فاصله خطوط |
isovent |
خطوط هم باد |
isostatic lines |
خطوط ایزواستاتیک |
isocline |
خطوط هم شیب |
isochromatique |
خطوط همرنگ |
zigzag |
خطوط منکسر |
zigzagged |
خطوط منکسر |
zigzagging |
خطوط منکسر |
curvature lines |
خطوط منحنی |
line spacing |
فاصله خطوط |
absorption lines |
خطوط دراشامی |
grid lines |
خطوط شبکه |
line to line fault |
تماس خطوط |
lines of force |
خطوط قوا |
lines of communication |
خطوط مواصلاتی |
absorption spectrum |
خطوط جذبی |
inside lines |
خطوط حمله شمشیربازی |
hypen ladder |
خطوط تیره نردبانی |
endline |
خطوط موازی با 04 مترفاصله |
hypen ladder |
ردیف خطوط تیره |
grid interval |
فاصله خطوط شبکه |
hoseline |
خطوط لوله لاستیکی |
open lines |
خطوط باز شطرنج |
electric line of force |
خطوط نیروی برق |
front lines |
خطوط جلو جبهه |
magnetic line of force |
خطوط قوای مغناطیسی |
microwave transmission lines |
خطوط انتقال ریزموج |
magnetic path |
مسیر خطوط قوا |
line of communications |
خطوط ارتباطی زمین |
magnetic lines of force |
خطوط نیروی مغناطیسی |
gules |
خطوط موازی عمودی |
leased line network |
شبکه با خطوط استیجاری |
magnetic lines of force |
خطوط قوای مغناطیسی |
isohyetal map |
نقشه خطوط هم باران |
communications |
خطوط مواصلاتی ارتباطات |
zigzagging |
خطوط جناغی پیوسته |
vermiculate |
دارای خطوط موجی |
voltage between lines |
ولتاژ بین خطوط |
contour lines |
خطوط میزان منحنی |
contour interval |
فاصله خطوط واصل |
air line of communications |
خطوط مواصلات هوایی |
advance of defensive line |
در جلو خطوط پدافندی |
zigzag |
خطوط جناغی پیوسته |
river |
سفیدی بین خطوط |
rivers |
سفیدی بین خطوط |
zigzags |
خطوط جناغی پیوسته |
sheetlines |
خطوط حاشیه نقشه |
collimate |
منطبق کردن خطوط |
zigzagged |
خطوط جناغی پیوسته |
contours |
خطوط کناره نما |
contours |
خطوط تراز زمین |
trackage |
خطوط راه اهن |
meridians |
خطوط نصف النهار |
rivulose |
دارای خطوط مارپیچی |
domestic air traffic |
خطوط هوایی داخلی |
curvilinear ornament |
زینتکاری با خطوط خمیده |
dark line spectrum |
طیف خطوط تاریک |
retrace blanking |
خاموشی خطوط بازگشتی |
equal cost lines |
خطوط هزینه برابر |
sheetlines |
خطوط کناره نقشه |
diplomatics |
شناسایی خطوط باستانی |
cutting line of force |
قطع خطوط قوا |
crawl trench |
خطوط رابط سنگرها |
meridian |
خطوط نصف النهار |
phraseogram |
خط یا خطوط نماینده عبارات |
lineolated |
خط دار دارای خطوط ریز |
lightface |
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد |
converging |
تقارب خطوط وجود تشابه |
sideline |
خطوط طرفین میدان بازی |
converged |
تقارب خطوط وجود تشابه |
converge |
تقارب خطوط وجود تشابه |
infiltrating |
در خطوط دشمن نفوذ کردن |
ingrain |
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری |
paleography |
شناسایی وکشف خطوط قدیمه |
sidelined |
خطوط طرفین میدان بازی |
sidelining |
خطوط طرفین میدان بازی |
lineament |
خطوط چهره صفات مشخصه |
convergent |
خطوط متقارب ومتلاقی همگرا |
magnetic path length |
طول مسیر خطوط قوا |
converges |
تقارب خطوط وجود تشابه |
boundry lines |
خطوط اطراف زمین والیبال |
floating lines |
خطوط مواج عکس هوایی |
overhead trolley |
خطوط هوایی ترن برقی |
gridiron |
خطوط یا میلههای فلزی مشبک |
infiltrates |
در خطوط دشمن نفوذ کردن |
infiltrated |
در خطوط دشمن نفوذ کردن |
lineolate |
خط دار دارای خطوط ریز |
lineaments |
خطوط چهره صفات مشخصه |
sidelines |
خطوط طرفین میدان بازی |
infiltrate |
در خطوط دشمن نفوذ کردن |
graticule |
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی |
hierology |
علم خواندن خطوط قدیم مصر |
contour strip cropping |
کشت نواری برروی خطوط میزان |
hierologist |
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر |
crawl trench |
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع |
agonic line |
خطوط رسم شده روی نقشه |
image sharpness |
خطوط مورب تحت زاویه معین |
neatline |
خطوط باریک حدود کناره نقشه |
ring straked |
دارای خطوط گرد در روی بدن |
ring streaked |
دارای خطوط گرد در روی بدن |
stria |
نوار باریک هریک از خطوط موازی |
t square |
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی |
line engraving |
گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند |
granite paper |
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد |
floating lines |
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی |
oblique perspective |
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد |
raster scan graphics |
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی |
foreshortening |
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر |
bar pattern |
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه |
topographic map |
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد |
contour map |
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد |
main stripe |
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات] |
line drawing |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
raster |
خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام |
stereocomparagraph |
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی |
line drawings |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
hachures |
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس |
perspective grid |
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند |
lattice |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
teleprompter |
اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون |
laid paper |
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد |
lattices |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
hard clip area |
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند |
graticule ticks |
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه |
yard marker |
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
yard line |
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
ribbing |
ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی |
reversal temperature |
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند |
outdent |
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد |
dejagging |
نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها |
corporate model |
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت |
apolline |
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.] |
stroke writer |
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد |
numbers |
تعداد  |
magnitude |
تعداد  |
paul |
تعداد کم |
number |
تعداد  |
sketching |
روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند |
count |
تعداد ایمپولز |
counted |
تعداد ایمپولز |
counting |
تعداد ایمپولز |
A smaller number . Fewer . |
تعداد کمتر |
work force |
تعداد کارگر |
population [pop.] |
تعداد مردم |
counts |
تعداد ایمپولز |
volume |
تعداد میزان |
quantities |
تعداد زیاد |
small lot |
نوبه کم تعداد |
quantity |
تعداد زیاد |
number of rounds |
تعداد گلوله ها |
number of cycle |
تعداد تناوبها |
number of cycle |
تعداد دوره ها |