English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
loads تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
Other Matches
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
activities بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
queue نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
blank فضایی در فرم که باید کامل شود
blankest فضایی در فرم که باید کامل شود
vertical تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
odder سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odd سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
powering اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
parity سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
parity سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
operates بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
op code بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
operated بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operate بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operation بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
routinely تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routines تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
languages زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
unskilled labour کارهایی که استادی
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
jobs کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
check lists فهرست کارهایی که میبایست انجام شود
job کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
agenda لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
process انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
agendas لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
processes انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
rates حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
history خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
rate حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
workloads مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند
histories خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
workload مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند
satellite کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
satellites کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
number تعداد
paul تعداد کم
magnitude تعداد
numbers تعداد
outh باید
to have to باید
in due f. باید
should باید
ought باید
must باید
shall باید
there is a rule that... که باید.....
maun باید
the f. of a table باید
quantity تعداد زیاد
quantities تعداد زیاد
work force تعداد کارگر
wheen تعداد زیاد
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
counting تعداد ایمپولز
count تعداد ایمپولز
population [pop.] تعداد مردم
counted تعداد ایمپولز
volumes تعداد میزان
counts تعداد ایمپولز
volume تعداد میزان
small lot نوبه کم تعداد
number of cycle تعداد تناوبها
number of cycle تعداد دوره ها
number of rounds تعداد گلوله ها
number of threads تعداد پیچش ها
i ougth to go باید بروم
i ought to go باید بروم
i ougth to go باید رفت
it is necessary for him to go باید برود
i must go باید بروم
how shall we proceed چه باید کرد
ought باید وشاید
We have to go as well. ما هم باید برویم .
as it deserves چنانکه باید
you must know باید بدانید
it is to be noted that باید دانست که
It must be granted that … باید تصدیق کر د که …
one must go باید رفت
it is necessary to go باید رفت
day of supply تعداد روزهای اماد
precision تعداد ارقام یک عدد
parallels تعداد آدرسهای متصل به هم
birthrate تعداد موالید زه وزاد
sets تعداد موضوعات مربوطه
polls تعداد رای دهندگان
nests تعداد توابع در یک تابع
nest تعداد توابع در یک تابع
counting تعداد امتیاز توپزن
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
blocking factor تعداد رکوردها در بلاک
day of absence تعداد روزهای نهستی
setting up تعداد موضوعات مربوطه
poll تعداد رای دهندگان
quantities تعداد یا شماره چیزی
set تعداد موضوعات مربوطه
count تعداد امتیاز توپزن
counted تعداد امتیاز توپزن
day of duty تعداد روزهای خدمت
tpi تعداد شیار در هر اینچ
bpi تعداد بایت در هر اینچ
parallelling تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled تعداد آدرسهای متصل به هم
string تعداد حروف یک رشته
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
paralleled تعداد آدرسهای متصل به هم
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
version تعداد گونههای یک محصول
paralleling تعداد آدرسهای متصل به هم
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
parallel تعداد آدرسهای متصل به هم
atomicity تعداد اتم در ملکول
quantity تعداد یا شماره چیزی
counts تعداد امتیاز توپزن
number [of something] تعداد [عده] [چیزهایی]
polled تعداد رای دهندگان
width تعداد حروف در یک صفحه یا خط
family size تعداد افراد خانواده
versions تعداد گونههای یک محصول
empennage دم کامل
perfect کامل
larger کامل
large کامل
perfecting کامل
perfected کامل
absolutes کامل
searching کامل
starkly کامل
starkest کامل
starker کامل
exacts کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com