Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
subchaser
تعقیب کننده زیر دریایی
Other Matches
submarine chaser
قایق مامور تعقیب زیر دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
pursuers
تعقیب کننده
prosecution
تعقیب کننده
prosecutions
تعقیب کننده
trailer
تعقیب کننده
chaser
تعقیب کننده
trailers
تعقیب کننده
indictor
تعقیب کننده
indicter
تعقیب کننده
chasers
تعقیب کننده
pursuer
تعقیب کننده
astro tracker
تعقیب کننده نجومی
follwer
مقلد تعقیب کننده
whipper
تعقیب کننده شخص موثر و مهم
trailer
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailers
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
naval support
یکان پشتیبانی کننده دریایی
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
control ship
ناو کنترل کننده عملیات دریایی
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
chasing
تعقیب
pursuits
تعقیب
clampdown
تعقیب
prosecution
تعقیب
right to sue
حق تعقیب
persecution
تعقیب
following
تعقیب
continuation
تعقیب
follow-up
تعقیب
follow-ups
تعقیب
venery
تعقیب
prosecutions
تعقیب
chases
تعقیب
chace
تعقیب
in pursuance of
در تعقیب
pursuant to
در تعقیب
pursuance
تعقیب
further to
در تعقیب
clampdowns
تعقیب
chased
تعقیب
chase
تعقیب
in continuation of
در تعقیب
pursuit
تعقیب
litigation
تعقیب
automatic aiming
تعقیب خودکار
manhunt
تعقیب جنایتکاران
drop track
تعقیب موقوف
manhunts
تعقیب جنایتکاران
track
تعقیب کردن
to follow up
تعقیب کردن
pursuit course
مسیر تعقیب
follow up
تعقیب کردن
pursuable
قابل تعقیب
prosecutable
قابل تعقیب
tracks
تعقیب کردن
automatic tracking
تعقیب خودکار
chace
تعقیب کردن
chive
تعقیب کردن
tail
تعقیب کردن
tailed
تعقیب کردن
tails
تعقیب کردن
traceable
قابل تعقیب
tailing
دنباله تعقیب
criminal prosecution
تعقیب جزایی
tracked
تعقیب کردن
nolle proseequi
منع تعقیب
prosecutors
تعقیب قانونی
hue and cry
تعقیب قاتل
nonsequitur
عدم تعقیب
nonsuit
عدم تعقیب
prosecutor
تعقیب قانونی
indifferent
بی طرف بی تعقیب
autotrack
تعقیب خودکار
ensue
تعقیب کردن
traces
تعقیب کردن
suits
تعقیب انطباق
suited
تعقیب انطباق
pursues
تعقیب کردن
indictable
قابل تعقیب
prosecuting
تعقیب کردن
pursued
تعقیب کردن
chase
تعقیب کردن
impeachable
قابل تعقیب
practises
تعقیب کردن
practising
تعقیب کردن
suing
تعقیب کردن
practise
تعقیب کردن
chivied
تعقیب کردن
chivies
تعقیب کردن
suit
تعقیب انطباق
lay fast by the heels
تعقیب کردن
legal suit
تعقیب قضایی
chivvies
تعقیب کردن
prosecute
تعقیب کردن
traced
تعقیب کردن
trace
تعقیب کردن
pursue
تعقیب کردن
ensues
تعقیب کردن
ensued
تعقیب کردن
liable to prosecution
مورد تعقیب
pursuing
تعقیب کردن
chasing
تعقیب کردن
chases
تعقیب کردن
prosecuted
تعقیب کردن
sues
تعقیب کردن
prosecutes
تعقیب کردن
lay by the heels
تعقیب کردن
chivvied
تعقیب کردن
practicing
تعقیب کردن
sued
تعقیب کردن
chivvy
تعقیب کردن
chivvying
تعقیب کردن
chivying
تعقیب کردن
suability
قابلیت تعقیب
sue
تعقیب کردن
chased
تعقیب کردن
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
punishable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
sue
تعقیب قانونی کردن
not liable to prosecution
غیر قابل تعقیب
give chase
<idiom>
تعقیب چیزی یا کسی
indicting
تعقیب قانونی کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
merged
اعلام مسیر تعقیب
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
follows
تعقیب کردن فهمیدن
follow
تعقیب کردن فهمیدن
prosecutions
تعقیب قانونی پیگرد
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
prosecution
تعقیب قانونی پیگرد
indicted
تعقیب قانونی کردن
sued
تعقیب قانونی کردن
pointer chasing
تعقیب اشاره گرها
penal
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
suing
تعقیب قانونی کردن
nolle prosequi
قرار موقوفی تعقیب
track mode
روش تعقیب هدف
indictable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
sues
تعقیب قانونی کردن
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com