Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
trainee
تعلیم گیرنده
trainees
تعلیم گیرنده
Other Matches
paideutics
روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
i was taught by him
من در نزد وی تعلیم گرفتم او مرا تعلیم داد
pedgagogics
فن تعلیم علم تعلیم
backwards
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
request
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
instructions
تعلیم
doctrine
تعلیم
tuitionary
تعلیم
doctrines
تعلیم
instruction
تعلیم
training
تعلیم
tuition
تعلیم
didactics
تعلیم
catechisation
تعلیم واموزش
train
تعلیم دادن
trained
تعلیم دادن
trains
تعلیم دادن
docility
تعلیم پذیری
didactics
فن تعلیم نواموزی
drilled
تعلیم دادن
drills
تعلیم دادن
disciplinable
تعلیم پذیر
catechise
تعلیم دادن
drill
تعلیم دادن
catechize
تعلیم دادن
educate
تعلیم دادن
teach
تعلیم دادن
teaches
تعلیم دادن
training
تعلیم و تمرین
breeding
تعلیم وتربیت
instructs
تعلیم دادن
instructing
تعلیم دادن
instructed
تعلیم دادن
instruct
تعلیم دادن
edification
تعلیم تقدیس
education
تعلیم و تربیت
educates
تعلیم دادن
educating
تعلیم دادن
treatable
تعلیم بردار
educate
تعلیم دادن
give lessons
تعلیم دادن
schoolfellow
تعلیم تحصیل
teachable
تعلیم پذیر
untaught
تعلیم نیافته
tuitional
حق تدریس تعلیم
pedagogically
مطابق فن تعلیم
military training
تعلیم نظامی
indocility
تعلیم نا پذیری
indocile
تعلیم نا پذیر
instruct
تعلیم دادن
teach
تعلیم دادن
train
[teach]
تعلیم دادن
schooling
تدریس تعلیم
educationally
از راه تعلیم و تربیت
tutelage
سرپرستی تعلیم سرخانه
catechisms
تعلیم ودستور مذهبی
teachable
یاددادنی قابل تعلیم
catechism
تعلیم ودستور مذهبی
instructiveness
تعلیم امیزی بودن
theory
فرضیه علمی تعلیم
primed
قبلا تعلیم دادن
pedagogical
مربوط بفن تعلیم
motor education
تعلیم و تربیت حرکتی
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
primes
قبلا تعلیم دادن
docile
تعلیم بردار مطیع
theories
فرضیه علمی تعلیم
prime
قبلا تعلیم دادن
enlighten
روشن کردن تعلیم دادن
intuited
تعلیم دادن اگاه کردن
intuit
تعلیم دادن اگاه کردن
enlightening
روشن کردن تعلیم دادن
hark
تعلیم از راه گوش دادن
intuiting
تعلیم دادن اگاه کردن
enlightens
روشن کردن تعلیم دادن
intuits
تعلیم دادن اگاه کردن
guides
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guided
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
wcce
کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
realia
وسایل تعلیم و اثبات دروس کلاسی
unschooled
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
instructions
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
paternosters
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
paternoster
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
student teacher
شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
instruction
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
reciptacle
گیرنده
catcher
گیرنده
adopter
گیرنده
reciever
گیرنده
grantee
گیرنده
consignee
گیرنده
prehensorial
گیرنده
barrage reception
سد گیرنده
prehensory
گیرنده
assignee
گیرنده
getter
گیرنده
accipient
گیرنده
receptor
گیرنده
payee
گیرنده
fetching
گیرنده
receptors
گیرنده
prehensile
گیرنده
touching
گیرنده
acceptor
گیرنده
payees
گیرنده
catchiest
گیرنده
recipient
گیرنده
sensor
گیرنده
catchier
گیرنده
catchy
گیرنده
addressees
گیرنده
recipients
گیرنده
addressee
گیرنده
receivers
گیرنده
receiver
گیرنده
strikingly
موثر گیرنده
striking
موثر گیرنده
volumetric receptor
گیرنده حجمی
enteroceptor
گیرنده درونی
enteroceptor
گیرنده احشایی
transreceiver
فرستنده و گیرنده
donee
هبه گیرنده
donee
گیرنده هدیه
donee
گیرنده هبه
two valve receiver
گیرنده دو لامپی
distilling receiver
گیرنده تقطیر
distance receptor
گیرنده دوربرد
decision maker
تصمیم گیرنده
crystal set
گیرنده اشکارساز
bailee
تحویل گیرنده
baroreceptor
گیرنده فشار
beat receiver
گیرنده تداخلی
bribee
رشوه گیرنده
cell receptor
گیرنده سلولی
cessionary
انتقال گیرنده
catch of guage
گیرنده بارانسنج
chemoreceptor
گیرنده شیمیایی
clocker
گیرنده وقت
pawnee
رهن گیرنده
concluder
نتیجه گیرنده
communication receiver
گیرنده مخابرات
consignee
گیرنده امانت
auto radio
گیرنده اتومبیل
interoceptor
گیرنده احشایی
passcatcher
گیرنده پاس
opiate receptor
گیرنده افیونی
offtake canal
کانال گیرنده
nociceptor
گیرنده درد
mortgagee
رهن گیرنده
receiving set
گیرنده رادیویی
mechanic recepter
گیرنده مکانیکی
sound probe
گیرنده صوتی
single circuit receiver
گیرنده یک مداره
receiving antenna
انتن گیرنده
rejuvenescent
جوانی از سر گیرنده
radio receiver
گیرنده رادیویی
proprioceptor
گیرنده عضلانی
revenger
انتقام گیرنده
pledgee
رهن گیرنده
pledgee
وثیقه گیرنده
photoreceptor
گیرنده نور
loanee
وام گیرنده
iterant
ازسر گیرنده
fondler
اغوش گیرنده
feoffee
گیرنده تیول
exteroceptor
گیرنده برونی
exempted , adressee
گیرنده استثنایی
transferee
انتقال گیرنده
high fidelity receiver
گیرنده رابط
interoceptor
گیرنده درونی
grabber hand
دست گیرنده
transferee
تحویل گیرنده
itching palm
دست گیرنده
television receiver
گیرنده تلویزیونی
thermoreceptor
گیرنده دمایی
inductance
گیرنده انرژی
tither
عشر گیرنده
transceiver
فرستنده و گیرنده
grantee
انتقال گیرنده
receiving set
دستگاه گیرنده
borrowers
وام گیرنده
decreasing
نقصان گیرنده
prepossessing
گیرنده جالب
borrower
قرض گیرنده
receiver
فرف گیرنده
receiver
گیرنده رادیویی
acquisitive
فرا گیرنده
jams
سد گیرنده پاس
comprehensive
فرا گیرنده
borrowers
قرض گیرنده
jam
سد گیرنده پاس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com