Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
Other Matches
maintenance
نگهداری و تعمیر
maintenance
تعمیر و نگهداری
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
fishnet
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
toolbox
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
sustentation
نگهداری
custody
نگهداری
detainer
نگهداری
safe guard
نگهداری
maintenance
نگهداری
safe keeping
نگهداری
sustention
نگهداری
conservation
نگهداری
keeping
نگهداری
guardianship
نگهداری
sustenance
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
upkeep
نگهداری
preservation
نگهداری
holding
نگهداری
storage
نگهداری
protection
نگهداری
retention
نگهداری
retinues
نگهداری
retinue
نگهداری
internment
نگهداری
detention
نگهداری
detentions
نگهداری
account
نگهداری حسابها
maintain
نگهداری کردن
categories of maintenance
انواع نگهداری
categories of maintenance
طبقات نگهداری
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
maintained
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
restraints
نگهداری خودداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
field maintenance
نگهداری در صحرا
field maintenance
نگهداری صحرایی
field capacity
فرفیت نگهداری
energy preservation
نگهداری انرژی
restraint
نگهداری خودداری
conserve
نگهداری کردن
depot maintenance
نگهداری دپویی
care of supplies
نگهداری اماد
conserves
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
interludes
نگهداری مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
hold
ایست نگهداری
holds
ایست نگهداری
safeguarded
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
tenure
نگهداری اشغال
category
طبقه نگهداری
LSD
نگهداری تحویل
safeguards
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
keep
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
upkeep
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
tending
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
conserving
نگهداری کردن
cares
نگهداری موافبت
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
maintenance cost
ارزش نگهداری
maintenance cost
هزینه نگهداری
program maintenance
نگهداری برنامه
record keeping
نگهداری سوابق
retentivity
قدرت نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
care
نگهداری موافبت
tended
نگهداری کردن از
maintrain
نگهداری کردن
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
cared
نگهداری موافبت
maintain
نگهداری کردن
levels of maintenance
ردههای نگهداری
tenability
قابلیت نگهداری
the keeping of a festival
نگهداری عید
holding capacity
فرفیت نگهداری
granfather file
نگهداری می شوند
holding costs
مخارج نگهداری
to maintain a road
نگهداری کردن
holding time
زمان نگهداری
to maintain one's family
نگهداری کردن
warehousing
نگهداری در انبار
to take keep
نگهداری کردن
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
manage
نگهداری کردن
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
gasholder
محل نگهداری بنزین
software maintenance
نگهداری نرم افزار
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
gasholders
محل نگهداری بنزین
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
remote servicing
نگهداری از راه دور
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
management
اجرا و نگهداری شبکه
managements
اجرا و نگهداری شبکه
depositery
محل نگهداری سپرده
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
baby farm
محل نگهداری کودکان
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
support
تایید کردن نگهداری
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
remote maintenance
نگهداری از راه دور
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
file maintenaee
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
DBA
ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holdup
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
fe
فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com