Dictiornary-Farsi | تعویض جانشین کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (36 milliseconds)

English	Persian
substitute	تعویض جانشین کردن
substituted	تعویض جانشین کردن
substituting	تعویض جانشین کردن


Search result with all words

replace	عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced	عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces	عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing	عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Other Matches

post knotting	پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
take over	مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
swopped	جانشین کردن
swopping	جانشین کردن
swops	جانشین کردن
swaps	جانشین کردن
swapped	جانشین کردن
swap	جانشین کردن
fill in	جانشین کردن
kludge	جانشین کردن
substituting	جانشین کردن
substituted	جانشین کردن
substitute	جانشین کردن
ingraft	در ذهن جانشین کردن
vicarious	به نیابت قبول کردن جانشین
supplant	تعویض کردن
alteration	تعویض کردن
supplants	تعویض کردن
supplanting	تعویض کردن
shift	تعویض کردن
shifted	تعویض کردن
shifts	تعویض کردن
supplanted	تعویض کردن
to shift	تعویض کردن
replaced	چیزی را تعویض کردن
replace	چیزی را تعویض کردن
substitute	تعویض کردن جابجاکردن
puts	تعویض کردن انداختن
putting	تعویض کردن انداختن
substituted	تعویض کردن جابجاکردن
substituting	تعویض کردن جابجاکردن
put	تعویض کردن انداختن
exchange	مبادله کردن تعویض
exchanged	مبادله کردن تعویض
exchanges	مبادله کردن تعویض
replaces	چیزی را تعویض کردن
exchanging	مبادله کردن تعویض
replacing	چیزی را تعویض کردن
switch over	تعویض کردن برق
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
exchange	رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditioned	قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition	قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions	قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
exchanging	رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanged	رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanges	رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditions	نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned	نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition	نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
formats	تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format	تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
subrogate	بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
algebra	استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
clearings	تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing	تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
succedaneum	جانشین
heir	جانشین
substituted	جانشین
deputy	جانشین
substituting	جانشین
replacement	جانشین
locumtenens	جانشین
succedent	جانشین
succeeder	جانشین
superseder	جانشین
subsitute	جانشین
substitute	جانشین
absence indicator	جانشین
replacements	جانشین
locum	جانشین
surrogates	جانشین
relief	جانشین
standbys	جانشین
vicar	جانشین
locums	جانشین
standby	جانشین
imam or imaum	جانشین
surrogate	جانشین
deputies	جانشین
successor	جانشین
vicars	جانشین
substitution	جانشین سازی
expromissor	جانشین بدهکار
he succeeded his father	جانشین پدرش شد
displaced	جانشین شدن
standby application	کاربرد جانشین
displaced	جابجاکردن جانشین
alternate forms	شکلهای جانشین
substitute goods	کالاهای جانشین
repeater	پرچم جانشین
surreptitiously	محرمانه جانشین
displacement	جانشین سازی
pinch	اندک جانشین
surrogate	جانشین شدن
b. eliminator	جانشین باتری ب
succedaneous	متعاقب جانشین
displacing	جانشین شدن
surrogates	جانشین شدن
fill in	جانشین شونده
substitute goals	هدفهای جانشین
displacing	جابجاکردن جانشین
displaces	جانشین شدن
father surrogate	جانشین پدر
displaces	جابجاکردن جانشین
pinches	اندک جانشین
displace	جانشین شدن
incomer	جانشین مهاجر
mother surrogate	جانشین مادر
mother substitute	جانشین مادر
backup	جانشین بازیگر
wlldcard	علامت جانشین
replacement	جانشین سازی
displace	جابجاکردن جانشین
heir	جانشین شدن
complete substitution	جانشین کامل
aliases	نام جانشین
alias	نام جانشین
to take over	جانشین شدن
vicar of christ	جانشین یا خلیفه
replacements	جانشین سازی
vacant succession	بدون جانشین
standard	کالای جانشین رزمی
vicegerent	جانشین قائم مقام
stand in for someone <idiom>	جانشین کسی بودن
locumtenens	کفیل جانشین موقت
to take the place of something	جانشین چیزی شدن
deputies	قائم مقام جانشین
subrogation	نیابت جانشین سازی
standards	کالای جانشین رزمی
alternate command authority	مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
vice chief of staff	جانشین رئیس ستاد
deputy	قائم مقام جانشین
stand in	جانشین هنرپیشه شدن
stand-in	جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins	جانشین هنرپیشه شدن
substitution test	ازمون جانشین سازی
succee	جانشین شدن میراث بردن
succession of the presidency	سیستم تعیین جانشین درریاست
symbol substitution test	ازمون جانشین سازی نمادها
acceptable product	فراورده جانشین قابل قبول
make do with something <idiom>	جانشین چیزی به جای چیزدیگر
deputy chief of naval operation	جانشین فرماندهی نیروی دریایی
switchover	تعویض
resignations	تعویض
refilling	تعویض
switched	تعویض
switches	تعویض جا
substituent	تعویض
switch	تعویض
refilled	تعویض
switch	تعویض جا
switched	تعویض جا
replacement	تعویض
switches	تعویض
refills	تعویض
resignation	تعویض
rotation	تعویض
replacing	تعویض
replacements	تعویض
replaces	تعویض
replaced	تعویض
swapping	تعویض
refill	تعویض
replace	تعویض
stage set	تعویض سن
interchanged	تعویض
shift	تعویض
line feed	تعویض خط
interchange	تعویض
interchanging	تعویض
shifted	تعویض
quid pro quos	تعویض
shifts	تعویض
interchanges	تعویض
quid pro quo	تعویض
substitution	تعویض
change	تعویض مبادله
replacer	تعویض کننده
changed	تعویض مبادله
shifter	تعویض کننده
request substitution	تقاضای تعویض
commutating switch	کلید تعویض
adjournments	برخاست تعویض
restaging	تعویض محل
changes	تعویض مبادله
changing	تعویض مبادله
modification	تعویض مدل
changer	تعویض کننده
replacement cost	هزینه تعویض
lead through	تعویض سرپرست
rotation	تعویض محل
replacements	تعویض قطعه
line replacement	تعویض خط جبهه
oil change	تعویض روغن
line feed	تعویض سطر
pole changing	تعویض قطب
replacement	تعویض یکانها
illumination change	تعویض روشنایی