Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (4 milliseconds)
English
Persian
retardation
تعویق
postponement
تعویق
postponements
تعویق
procrastination
تعویق
deferment
تعویق
mora
تعویق
retardment
تعویق
supersedure
تعویق
Other Matches
supersedure
تعویق اندازی
to postpone
به تعویق انداختن
to defer
به تعویق انداختن
to delay
به تعویق انداختن
to put off
به تعویق انداختن
put off
عذر تعویق
prorogation
اطاله تعویق
procrastinator
تعویق انداز
suspense
در حال تعویق
suspends
به تعویق انداختن
suspending
به تعویق انداختن
suspend
به تعویق انداختن
postponing
به تعویق انداختن
postpones
به تعویق انداختن
postponed
به تعویق انداختن
postpone
به تعویق انداختن
abeyance or adeyancy
تعلیق تعویق
cunctation
مکث تعویق
imparlance
تعویق دعوا
postponemnet of inception
تعویق شروع کار
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
deferred dobit
تعویق در پرداخت هزینه
suspensory
موجب تعویق بیضه بند
to stay something
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
plea in abatement
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
free float
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com