English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English Persian
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
Other Matches
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
hold over برای اینده نگاه داشتن
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
tenor بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenors بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
long shot کسیکه درمسابقات
quarterfinal دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
back wardation تعیین اجل برای بایع
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
office مناسب برای استفاده در شرکت
offices مناسب برای استفاده در شرکت
resident ما برای یک شرکت کار کند
residents ما برای یک شرکت کار کند
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
playoff مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
bibliotics بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
advowson حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
playoffs مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
pibal دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
limits محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
starter's list فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
wordprocessing شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
promotion money دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
go in for <idiom> شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
offshore company شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
entrymate اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
big blue ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
overt collusion تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
micropro یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
introduces شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
off roader شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
lotus شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introducing شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
lotuses شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introduce شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
introduced شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
COMPAQ شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
prospectuses شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectus شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
alphaphotographic آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
macwrite برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
movement credit وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
Novell شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ashton tate یک شرکت نرم افزاری درکالیفرنیا که برای ریزکامپیوترها نرم افزارتولید میکند
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
to be اینده
following on از پی اینده
forthcomming اینده
forthcoming اینده
in the time to come اینده
incoming اینده
next اینده
lavenir اینده
coming اینده
approaching اینده
toward اینده
at a laterd در اینده
aftertime اینده
futurity اینده
future اینده
comer اینده
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
the future جهان اینده
catabatic پایین اینده
nrxt monday دوشنبه اینده
katabatic پائین اینده
paulo postfuture اینده نزدیک
offing در اینده نزدیک
prospected اینده نگری
prospectus اینده نامه
even tual درنتیجه اینده
f. tense زمان اینده
the f. winter زمستان اینده
futures قراردادهای اینده
prospective مربوط به اینده
the a season فعل اینده
by next mail باپست اینده
prospects اینده نگری
prospecting اینده نگری
the next world عالم اینده
the next world جهان اینده
looking بنظر اینده
providential اینده نگر
prospect اینده نگری
erelong در اینده نزدیک
the a season موسم اینده
intercurrent در میان اینده
upcoming زود اینده
futurism اینده گرایی
nether world جهان اینده
proximo ماه اینده
prospect of the future دورنمای اینده
prospectiveness وابستگی به اینده
emergent بیرون اینده
futuristic مربوط به اینده
odd comeshortly اینده نزدیک
futurity نسل اینده
proximo درماه اینده
prospectively با عطف به اینده
futures contract قرارداد اینده
sup.latest or last دیر اینده
futurity اتفاقات اینده
prospectuses اینده نامه
long range مربوط به اینده دور
without prejudice بدون تاثیر به اینده
latest تازه گذشته اینده
emergencies ناگه اینده اورژانس
future بعد اینده اتیه
scouts ارزیابی حریف اینده
emergency ناگه اینده اورژانس
prospectiveness چشم داشت به اینده
otherworldiness وابستگی بجهان اینده
the rising generation دوره جوانان اینده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com