Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
Other Matches
authentication system
سیستم تعیین و اعلام نشانی
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
acknowledge
اعلام نشانی کردن
acknowledges
اعلام نشانی کردن
acknowledging
اعلام نشانی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
authenticator
اعلام کننده نشانی
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
authenticator
تعیین کننده سیستم نشانی
declared value
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
ostensible
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
overdraft
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
attributing
اسناد کردن
ascribed
اسناد کردن
ascribes
اسناد کردن
ascribing
اسناد کردن
ascribe
اسناد کردن
attributes
اسناد کردن
attribute
اسناد کردن
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
unfinanced
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
natarize
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
fire fighting
اتش نشانی کردن
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
acclaimed
اعلام کردن
promulgates
اعلام کردن
quoted
اعلام کردن
damm
بد اعلام کردن
promulgated
اعلام کردن
quote
اعلام کردن
promulgate
اعلام کردن
proclamation
اعلام کردن
quotes
اعلام کردن
promulgating
اعلام کردن
blazon
اعلام کردن
announce
اعلام کردن
acclaiming
اعلام کردن
acclaims
اعلام کردن
exclaim
اعلام کردن
exclaimed
اعلام کردن
broadcasts
اعلام کردن
exclaims
اعلام کردن
enounce
اعلام کردن
enouce
اعلام کردن
proclamations
اعلام کردن
broadcast
اعلام کردن
promulge
اعلام کردن
announced
اعلام کردن
announces
اعلام کردن
acclaim
اعلام کردن
statement
اعلام کردن
statements
اعلام کردن
exclaiming
اعلام کردن
enunciating
اعلام کردن
enunciates
اعلام کردن
enunciated
اعلام کردن
enunciate
اعلام کردن
announcing
اعلام کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
rehabilitating
اعاده اعتبار کردن
rehabilitates
اعاده اعتبار کردن
rehabilitate
اعاده اعتبار کردن
rehabilitated
اعاده اعتبار کردن
revalidate
تجدید اعتبار کردن
hails
اعلام ورود کردن
acknowledges
اعلام معرف کردن
acknowledges
اعلام وصول کردن
absolves
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge
اعلام معرف کردن
acknowledge
اعلام وصول کردن
indicts
اعلام جرم کردن
indicted
اعلام جرم کردن
acknowledging
اعلام وصول کردن
indicting
اعلام جرم کردن
acknowledging
اعلام معرف کردن
hailing
اعلام ورود کردن
hailed
اعلام ورود کردن
to call a meeting
جلسهای را اعلام کردن
hail
اعلام ورود کردن
indict
اعلام جرم کردن
announce in advance
از پیش اعلام کردن
impeached
اعلام جرم کردن
early-warning
اعلام خطر کردن
call out
اعلام خطر کردن
impeaches
اعلام جرم کردن
impeaching
اعلام جرم کردن
impeach
اعلام جرم کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
absolve
اعلام بی تقصیری کردن
early warning
اعلام خطر کردن
absolving
اعلام بی تقصیری کردن
absolved
اعلام بی تقصیری کردن
to register with the police
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
void
از درجه اعتبار ساقط کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
call for ..... under the credit
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
to render homage
اعلام رسمی بیعت کردن
warning
اعلام خطر کردن هشدار
to do homage
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciates
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate
اعلام کردن صریحا گفتن
warnings
اعلام خطر کردن هشدار
to givein one's a.
موافقت خودرا اعلام کردن
kithe
اعلام داشتن اعتراف کردن
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
lay an information against someone
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
toll
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralds
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
tolling
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaws
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralded
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlaw
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
herald
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
designate
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designating
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
slates
تعیین کردن
blood type
تعیین کردن
specify
تعیین کردن
tell off
تعیین کردن
identified
تعیین کردن
identifies
تعیین کردن
blood types
تعیین کردن
slate
تعیین کردن
identifying
تعیین کردن
fix on
تعیین کردن
specifies
تعیین کردن
determines
تعیین کردن
appoints
تعیین کردن
fixes
تعیین کردن
determine
تعیین کردن
appoint
تعیین کردن
determining
تعیین کردن
blood group
تعیین کردن
appointe
تعیین کردن
identify
تعیین کردن
specifying
تعیین کردن
bound
تعیین کردن
slated
تعیین کردن
fix
تعیین کردن
blood groups
تعیین کردن
formulation
تعیین کردن
ascertian
تعیین کردن
notified
اعلام کردن اخطار کردن
notifies
اعلام کردن اخطار کردن
notify
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
اعلام کردن اخطار کردن
overdraw
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
demarcated
تعیین حدود کردن
quantifies
کمیت را تعیین کردن
prifixal
قبلا تعیین کردن
pin point
تعیین محل کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com