English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
admeasurement تعیین اندازه
admensuration تعیین اندازه
Search result with all words
text برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
texts برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Other Matches
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
gauge اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
appointment تعیین
fixation تعیین
appointments تعیین
fixations تعیین
designation تعیین
emplacement تعیین جا
designations تعیین
determination تعیین
formulation تعیین
specification تعیین
assignment of space تعیین جا
nomination تعیین نامزدی
nominations تعیین نامزدی
appoint تعیین کردن
appoints تعیین کردن
assignment of tasks تعیین وفایف
assignations تعیین وقت
assignation تعیین وقت
specifies تعیین کردن
determinant تعیین کننده
coefficient of determination ضریب تعیین
signification تعیین افهار
placements تعیین شغل
identifying تعیین کردن
determinative تعیین کننده
determination coefficient ضریب تعیین
identify تعیین کردن
titration تعیین عیار
identifies تعیین کردن
budget determinant تعیین بودجه
determinable قابل تعیین
identified تعیین کردن
fix تعیین کردن
specifying تعیین کردن
appointe تعیین کردن
range determination تعیین مسافت
assessment تعیین مالیات
demark تعیین حدودکردن
delimitation تعیین حدود
assessments تعیین مالیات
damage assessment تعیین خسارات
identification تعیین هویت
redirection تعیین مسیر
indeterminable تعیین ناپذیر
redirection تعیین جهت
quantification تعیین خاصیت
assignability قابل تعیین
tell off تعیین کردن
fixes تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
nominative تعیین شده
bound تعیین کردن
completely specified با تعیین کامل
earmarked تعیین شده
indicating تعیین کننده
crucially تعیین کننده
demarcation تعیین حدود
appraisal تعیین قیمت
blood types تعیین کردن
frequency designation تعیین فرکانس
unitization تعیین واحد
frequency determination تعیین فرکانس
frequency assignment تعیین فرکانس
valorization تعیین ارزش
frequency allocation تعیین فرکانس
foreordainment تعیین از پیش
sex determination تعیین جنسیت
route تعیین خط مسیر
fix on تعیین کردن
routes تعیین خط مسیر
location تعیین محل جا
wage determination تعیین دستمزد
assignment تعیین تعدادسهمیه
locations تعیین محل جا
abounding تعیین حدودکردن
watermark تعیین میزان مد اب
watermarks تعیین میزان مد اب
abounded تعیین حدودکردن
formulation تعیین کردن
appraisals تعیین قیمت
typification تعیین نمونه
blood group تعیین کردن
determining تعیین کردن
determines تعیین کردن
moisture determination تعیین رطوبت
determine تعیین کردن
income determination تعیین درامد
indentification تعیین هویت
blood groups تعیین کردن
blood type تعیین کردن
job placement تعیین شغل
enumeration تعیین شماره
orientation تعیین جهت
placement تعیین شغل
avows شرط تعیین
avowing شرط تعیین
abounds تعیین حدودکردن
avow شرط تعیین
slates تعیین کردن
slated تعیین کردن
slate تعیین کردن
predesignation تعیین قبلی
price determination تعیین قیمت
determinants تعیین کننده
specify تعیین کردن
assignments تعیین تعدادسهمیه
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
orientation تعیین موقعیت
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
laid on <past-p.> تعیین شده
emplacement تعیین محل
specified تعیین شده
crucial تعیین کننده
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
quantifying کمیت را تعیین کردن
quantifies کمیت را تعیین کردن
coefficient of determination ضریب تعیین کننده
fixes تعیین کردن قراردادن
authentication equipment وسایل تعیین معرف
flight clearance تعیین امنیت پرواز
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
apportionment تعیین سهم و حصه
peg تعیین حدود کردن
authentication system سیستم تعیین معرف
pegs تعیین حدود کردن
assignable قابل تعیین و تخصیص
animadvert تعیین تقصیر ومجازات
posting تعیین محل ماموریت
quantified کمیت را تعیین کردن
abound تعیین حدود کردن
acquiring به دست اوردن تعیین
determining tendency گرایش تعیین کننده
acquires به دست اوردن تعیین
nominees منصوب تعیین شده
nominee منصوب تعیین شده
determinant عامل تعیین کننده
demarcated تعیین حدود کردن
to fix quota تعیین سهمیه کردن
demarcating تعیین حدود کردن
demarcates تعیین حدود کردن
demarcate تعیین حدود کردن
theory of income determination نظریه تعیین درامد
quantify کمیت را تعیین کردن
admeasure تعیین حصه کردن
assessments تعیین نتایج حاصله
postings تعیین محل ماموریت
spot elevation ارتفاع تعیین شده
appraisal تعیین قیمت کردن
alidade الیداددستگاه تعیین سمت
appraisals تعیین قیمت کردن
indeterminable غیر قابل تعیین
assessing تعیین کردن بستن
assessed تعیین کردن بستن
assess تعیین کردن بستن
administered price قیمت تعیین شده
fix تعیین کردن قراردادن
assessment تعیین نتایج حاصله
determinants عامل تعیین کننده
routing تعیین مسیرعبور عزیمت
locates تعیین محل کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com