Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
quantification
تعیین خاصیت
Other Matches
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
navigating
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
quale
خاصیت
virtues
خاصیت
navigates
خاصیت
navigate
خاصیت
affection
خاصیت
property
خاصیت
virtue
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
the five predicables
خاصیت
navigated
خاصیت
fungosity
خاصیت قارچی
chalkiness
خاصیت تباشیری
deactivated
بی خاصیت کردن
functioned
خاصیت وجودی
silkiness
خاصیت ابریشمی
natures
نوع خاصیت
carnosity
خاصیت گوشتی
causality
خاصیت سببی
gauziness
خاصیت گارسی
function
خاصیت وجودی
ductility
خاصیت کش امدن
extensive property
خاصیت مقداری
elasticity
خاصیت فنری
ductility
خاصیت انگمی
fattiness
خاصیت چربی
buoyancy
خاصیت شناوری
recursivity
خاصیت بازگشت
flakiness
خاصیت فلسی
fluffiness
خاصیت کرکی
chemism
خاصیت شیمیایی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
functions
خاصیت وجودی
woodiness
خاصیت چوبی
mealiness
خاصیت اردی
adhesive property
خاصیت چسبندگی
powderiness
خاصیت گردی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
absorption property
خاصیت جذب
pitchiness
خاصیت زفتی
the virtue of drugs
خاصیت داروها
mealness
خاصیت اردی
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
milkiness
خاصیت شیری
paramorphism
خاصیت دگردیسی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
nutritiousness
خاصیت غذائی
nutritiveness
خاصیت غذایی
unmake
از خاصیت انداختن
vitreosity
خاصیت شیشهای
steeliness
خاصیت فولادی
alkalescence
خاصیت قلیایی
impoverished
بی خاصیت کردن
deactivate
بی خاصیت کردن
impoverishes
بی خاصیت کردن
gumminess
خاصیت صمغی
glassiness
خاصیت شیشهای
impoverishing
بی خاصیت کردن
anti knock property
خاصیت ضدضربه
impoverish
بی خاصیت کردن
astingency
خاصیت قبض
deactivates
بی خاصیت کردن
nature
نوع خاصیت
sponginess
خاصیت اسفنجی
deactivating
بی خاصیت کردن
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
tonus
خاصیت انقباض عضله
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
sexed
دارای خاصیت جنسی
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
low test
دارای خاصیت فراری
plasticity
خاصیت شکل افرینی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
inductionless
بدون خاصیت القائی
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
gamic
دارای خاصیت جنسی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
malleability
خاصیت چکش خواری
elater
خاصیت انبساط و گسترش
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
ductility
خاصیت فتیله شدن
ductility
خاصیت لوله شدن
curative
دارای خاصیت درمانی
flexibility
خاصیت خمش پذیری
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
electromagnetism
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display
صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
designation
تعیین
appointment
تعیین
formulation
تعیین
emplacement
تعیین جا
appointments
تعیین
designations
تعیین
fixation
تعیین
determination
تعیین
fixations
تعیین
specification
تعیین
assignment of space
تعیین جا
fix
تعیین کردن
moisture determination
تعیین رطوبت
titration
تعیین عیار
determination coefficient
ضریب تعیین
nominative
تعیین شده
earmarked
تعیین شده
determinative
تعیین کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com