English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
rorschach determinant تعیین کننده رورشاخ
Other Matches
designative اشاره کننده تعیین کننده
behn rorschach test ازمون بن- رورشاخ
rorschach category مقوله رورشاخ
rorschach test ازمون رورشاخ
indicating تعیین کننده
determinants تعیین کننده
determinative تعیین کننده
determinant تعیین کننده
crucial تعیین کننده
crucially تعیین کننده
form determinant تعیین کننده شکل
determining tendency گرایش تعیین کننده
oddsmaker تعیین کننده امتیاز
crucial experiment ازمایش تعیین کننده
coefficient of determination ضریب تعیین کننده
electroscope تعیین کننده برق
determinants عامل تعیین کننده
dream determinant تعیین کننده رویا
determinant عامل تعیین کننده
authenticator تعیین کننده سیستم نشانی
laser disignator تعیین کننده هدف لیزری
driving range علامت تعیین کننده فاصله ها
rate determining step مرحله تعیین کننده سرعت
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
doppler radar رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
words of limitation الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
localizer انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
marker تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers تعیین کننده شاخص هدف شاخص
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
determination تعیین
specification تعیین
designation تعیین
formulation تعیین
assignment of space تعیین جا
appointment تعیین
appointments تعیین
designations تعیین
fixation تعیین
fixations تعیین
emplacement تعیین جا
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
appraisals تعیین قیمت
assignations تعیین وقت
delimitation تعیین حدود
frequency allocation تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
appraisal تعیین قیمت
titration تعیین عیار
enumeration تعیین شماره
assignation تعیین وقت
emplacement تعیین محل
moisture determination تعیین رطوبت
typification تعیین نمونه
unitization تعیین واحد
damage assessment تعیین خسارات
fix on تعیین کردن
identified تعیین کردن
frequency assignment تعیین فرکانس
identifies تعیین کردن
specifying تعیین کردن
foreordainment تعیین از پیش
fix تعیین کردن
job placement تعیین شغل
frequency designation تعیین فرکانس
placements تعیین شغل
income determination تعیین درامد
determination coefficient ضریب تعیین
indentification تعیین هویت
specify تعیین کردن
specifies تعیین کردن
fixes تعیین کردن
nomination تعیین نامزدی
placement تعیین شغل
nominations تعیین نامزدی
identify تعیین کردن
demark تعیین حدودکردن
wage determination تعیین دستمزد
identifying تعیین کردن
earmarked تعیین شده
nominative تعیین شده
determinable قابل تعیین
blood types تعیین کردن
signification تعیین افهار
completely specified با تعیین کامل
indeterminable تعیین ناپذیر
watermarks تعیین میزان مد اب
watermark تعیین میزان مد اب
abounds تعیین حدودکردن
abounding تعیین حدودکردن
coefficient of determination ضریب تعیین
abounded تعیین حدودکردن
determine تعیین کردن
determines تعیین کردن
determining تعیین کردن
blood type تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
blood group تعیین کردن
bound تعیین کردن
quantification تعیین خاصیت
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
laid on <past-p.> تعیین شده
sex determination تعیین جنسیت
admeasurement تعیین اندازه
admensuration تعیین اندازه
slated تعیین کردن
slate تعیین کردن
redirection تعیین مسیر
redirection تعیین جهت
demarcation تعیین حدود
appointe تعیین کردن
assignment of tasks تعیین وفایف
assignability قابل تعیین
ascertian تعیین کردن
slates تعیین کردن
avows شرط تعیین
avowing شرط تعیین
budget determinant تعیین بودجه
avow شرط تعیین
assessment تعیین مالیات
assessments تعیین مالیات
range determination تعیین مسافت
identification تعیین هویت
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
predesignation تعیین قبلی
tell off تعیین کردن
formulation تعیین کردن
routes تعیین خط مسیر
specified تعیین شده
locations تعیین محل جا
location تعیین محل جا
assignments تعیین تعدادسهمیه
appoints تعیین کردن
assignment تعیین تعدادسهمیه
appoint تعیین کردن
orientation تعیین جهت
price determination تعیین قیمت
route تعیین خط مسیر
orientation تعیین موقعیت
valorization تعیین ارزش
appraisal تعیین قیمت کردن
demarcated تعیین حدود کردن
assessments تعیین نتایج حاصله
demarcate تعیین حدود کردن
peg تعیین حدود کردن
assessment تعیین نتایج حاصله
pin point تعیین محل کردن
pin point تعیین دقیق نقاط
identifies تعیین هویت کردن
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
flight clearance تعیین امنیت پرواز
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com