English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (19 milliseconds)
English Persian
shunt تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunts تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
Other Matches
veer تغییرجهت دادن
to put a bout تغییرجهت دادن
veers تغییرجهت دادن
veered تغییرجهت دادن
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
gybe ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
to leave off کنار گذاشتن
to put a way کنار گذاشتن
overrule کنار گذاشتن
earmarks کنار گذاشتن
reserving کنار گذاشتن
earmark کنار گذاشتن
deposits کنار گذاشتن
put aside کنار گذاشتن
overruled کنار گذاشتن
deposit کنار گذاشتن
to set by کنار گذاشتن
reserves کنار گذاشتن
to lay aside کنار گذاشتن
reserve کنار گذاشتن
to put by کنار گذاشتن
overrules کنار گذاشتن
shelf کنار گذاشتن
lay away کنار گذاشتن
to set aside [temporarily] [موقتا] کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
bypassed کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypass کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassing کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
pretermit از قلم انداختن کنار گذاشتن
bypasses کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
Paregmenon [کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
chop کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
indentation کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
indentations کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
step down <idiom> شغل مهم خود را کنار گذاشتن
chopped کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
denistall کنار گذاشتن یک برنامه یادستگاه سخت افزاری ازسرویس دهی
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
take croquet ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
add قرار دادن اشکال کنار هم
adds قرار دادن اشکال کنار هم
adding قرار دادن اشکال کنار هم
assembly قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
adds قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
shifts تغییرجهت
shift تغییرجهت
shifted تغییرجهت
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
gybe جنبش تغییرجهت
kedge تغییرجهت کشتی
attaches نسبت دادن گذاشتن
attach نسبت دادن گذاشتن
attaching نسبت دادن گذاشتن
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
pawning گرو گذاشتن رهن دادن
pawns گرو گذاشتن رهن دادن
exposes درمعرض گذاشتن نمایش دادن
pawn گرو گذاشتن رهن دادن
expose درمعرض گذاشتن نمایش دادن
pawned گرو گذاشتن رهن دادن
exposing درمعرض گذاشتن نمایش دادن
precession تغییرجهت محور جسم گردند
impacts اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impact اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
out argue در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
affect لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
fishtail wind بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
boilerplating قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to distinguish between something and something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
expose to rays در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
to differentiate something from something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] یک چیز از چیز دیگری
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
impawn رهن گذاشتن به رهن دادن
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
recess کنار
marginate کنار
bordering کنار
along side در کنار
away کنار
margins کنار
recesses کنار
edges : کنار
rims کنار
lotos کنار
rand کنار
bordered کنار
along side تا کنار
off از کنار
border کنار
apart کنار
margin کنار
lote کنار
brink کنار
rim کنار
edge : کنار
marge کنار
bourne کنار
brim کنار
brimmed کنار
lotus کنار
on shore بر کنار
limit کنار
border line خط کنار
banks کنار
bank کنار
ex کنار
ex- کنار
brims کنار
side aisle کنار
besides کنار
waterfront اب کنار
lotuses کنار
abutment کنار
waterfronts اب کنار
brimming کنار
verge کنار
list کنار
verges کنار
lip کنار
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
by the window کنار پنجره
sidelined خط کنار زمین
lote درخت کنار
strand کنار رود
strand کنار دریا
coasts کنار دریا
coast کنار دریا
lotus درخت کنار
by the side of the road در کنار جاده
sideline خط کنار زمین
sidelining خط کنار زمین
bypassing کنار گذار
graveside در کنار آرامگاه
step aside کنار رفتن
sidelines خط کنار زمین
touchline خط کنار زمین
Stand asid . step aside . کنار بایست
shipside کنار کشتی
side foot ضربه با کنار پا
floret of ray گلچه کنار
off از روی از کنار
put in کنار امدن با
put away کنار گذاردن
seacoast دریا کنار
limbo کنار دوزخ
side step کنار رفتن
strands کنار رود
strands کنار دریا
shipboard کنار کشتی
side سمت کنار
lotus-eaters کنار خوار
lotuses درخت کنار
sides سمت کنار
receding کنار کشیدن
lotos eater کنار خوار
foreshore کنار دریا
lotus eater کنار خوار
by نزدیک کنار
lotus-eater کنار خوار
bypass کنار گذار
bow out کنار کشیدن
sheer کنار رفتن
roadsides کنار جاده
roadside کنار جاده
pull away کنار گرفتن
gravesides در کنار آرامگاه
riparian رود کنار
next جنب کنار
pt down کنار گذاردن
coping کنار امدن
foreshores کنار دریا
recedes کنار کشیدن
bypasses کنار گذار
seaside دریا کنار
riverside کنار رور
bedside کنار بستر
withdrawal کنار کشیدن
lotos درخت کنار
withdrawals کنار کشیدن
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
wayside کنار جاده
seastrand دریا کنار
shores کنار دریا
receded کنار کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com