Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
vexation
تغییر حالت تحریک
vexations
تغییر حالت تحریک
Other Matches
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
fantod
حالت تحریک پذیری
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
users
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
boil
تحریک
agitation
تحریک
incitation
تحریک
boils
تحریک
excitation
تحریک
provcation
تحریک
inanition
تحریک
boiled
تحریک
provacation
تحریک
irritations
تحریک
fomentation
تحریک
instigation
تحریک
stimulation
تحریک
impulsions
تحریک
impulsion
تحریک
stimuli
تحریک
snit
تحریک
provocation
تحریک
excitement
تحریک
incitement
تحریک
provocations
تحریک
stimulus
تحریک
afterdischarge
رد تحریک
suasion
تحریک
excitements
تحریک
irritation
تحریک
persuasion
تحریک
kiaugh
تحریک
persuasions
تحریک
dirhinic stimulation
تحریک منخرینی
knock up
تحریک کردن
motivates
تحریک کردن
incitee
تحریک شده
fillips
وسیله تحریک
incitor
تحریک کننده
over excitation
تحریک بیش از حد
brace
تحریک احساسات
braced
تحریک احساسات
move
تحریک کردن
motivated
تحریک کردن
dichorhinic stimulation
تحریک منخرینی
fillip
تحریک کردن
dichotic stimulation
تحریک دو گوشی
libidos
تحریک شهوانی
fillip
وسیله تحریک
motivate
تحریک کردن
agitates
تحریک کردن
knock-up
تحریک کردن
impluse exitation
تحریک ضربهای
abrade
تحریک کردن
agitate
تحریک کردن
moves
تحریک کردن
libido
تحریک شهوانی
knock-ups
تحریک کردن
arouse
تحریک کردن
aroused
تحریک کردن
arouses
تحریک کردن
arousing
تحریک کردن
moved
تحریک کردن
raise
تحریک کردن
driver
مرحله تحریک
drivers
مرحله تحریک
drives
تحریک کردن
drive
تحریک کردن
excitation potential
پتانسیل تحریک
excitation of a gas
تحریک گاز
excitation energy
انرژی تحریک
rebarbative
تحریک کننده
steamy
تحریک شده
steamiest
تحریک شده
steamier
تحریک شده
hypo
تحریک کردن
to give a stir to
تحریک کردن
excitation state
تراز تحریک
exciting current
جریان تحریک
stir up
تحریک کردن
field excitation
تحریک میدان
field exciation
تحریک میدان
animations
تحریک سرزندگی
animation
تحریک سرزندگی
faradization
تحریک با الکتریک
set on
تحریک کردن به
series excitation
تحریک سری
faradism
تحریک با الکتریک
steam up
تحریک کردن
step by step excitation
تحریک تدریجی
excitable
تحریک پذیر
excitable
قابل تحریک
irritable
تحریک پذیر
stimulater
تحریک کننده
stimulator
تحریک کننده
to key up
تحریک کردن
to set on
تحریک کردن
electronic excitation
تحریک الکترونی
egg
تحریک کردن
excitation band
نوار تحریک
persuasible
تحریک شدنی
impact exitation
تحریک ضربهای
implusive excitation
تحریک ضربهای
shock excitation
تحریک ضربهای
wear on
تحریک کردن
drive pulse
تپش تحریک
drive current
جریان تحریک
impassion
تحریک کردن
impassionate
تحریک شده
motivating
تحریک کردن
vibration excitation
تحریک نوسان
irritability
تحریک پذیری
energizing current
جریان تحریک
to stir up
تحریک کردن
keep alive
اند تحریک
excitation anode
اند تحریک
excitation
برانگیزش تحریک
goads
تحریک کردن
goading
تحریک کردن
goaded
تحریک کردن
goad
تحریک کردن
excitation
تحریک برانگیختن
raises
تحریک کردن
radiation excitation
تحریک تابشی
excitability
تحریک پذیری
twittery
تحریک شده
excitability
قابلیت تحریک
diotic stimulation
تحریک دو گوشی
provoke
تحریک کردن
stimulate
تحریک کردن
instigating
تحریک کردن
stimulated
تحریک کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com