Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
Other Matches
twice born
تولدتازه روحانی یافته
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
spirituous
دارای حالت روحانی
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
ripple through effect
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
vexation
تغییر حالت تحریک
vexations
تغییر حالت تحریک
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
marabout
روحانی
marabou
روحانی
ethereal
روحانی
spiritualists
روحانی
heavenly
روحانی
sacred
روحانی
herdsman
روحانی
spiritually
روحانی
etherean
روحانی
spiritualist
روحانی
spiritual
روحانی
unworldly
روحانی
anagogic
روحانی
clergyman
روحانی
clergymen
روحانی
unwordly
روحانی
unfrocked
روحانی
herdsmen
روحانی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
padre
پدر روحانی
lays
غیر روحانی
copartnership
ردای روحانی
heavenliness
روحانی الوهیت
prelacy
حکومت روحانی
laywoman
زن غیر روحانی
spirilual nutriment
غذای روحانی
spiritualize
روحانی کردن
charisma
جذبه روحانی
spiritual
روحانی معنوی
residentiary
روحانی مقیم
temporal
غیر روحانی
etherealize
روحانی کردن
lay
غیر روحانی
pater
پدر روحانی
hymns
سرود روحانی
hymn
سرود روحانی
perdition
مرگ روحانی
pastor
پیشوای روحانی
hierarch
رئیس روحانی
spirituality
عالم روحانی
padres
پدر روحانی
pastors
پیشوای روحانی
pastorate
پیشوایی روحانی
heavens
خدا عالم روحانی
heaven
خدا عالم روحانی
deconsecrate
غیر روحانی کردن
laicism
غیر روحانی بودن
secular songs
سرودهای غیر روحانی
goddaughter
دختر خواندهی روحانی
spiritualization
جنبه روحانی دادن به
gnosticism
فلسفه عرفانی یا روحانی
goddaughters
دختر خواندهی روحانی
apostle
عالیترین مرجع روحانی
raptures
وجد روحانی ربایش
secularises
غیر روحانی کردن
apostles
عالیترین مرجع روحانی
hiearchic
وابسته به سران روحانی
secularising
غیر روحانی کردن
secularize
غیر روحانی کردن
secularizing
غیر روحانی کردن
laymen
شخص غیر روحانی
secularizes
غیر روحانی کردن
layman
شخص غیر روحانی
secularized
غیر روحانی کردن
secularised
غیر روحانی کردن
religious
تارک دنیا روحانی
pneumatology
مبحث موجودات روحانی
subdeacon
معاون گماشته روحانی
raptures
شعف وخلسه روحانی
rapture
وجد روحانی ربایش
priest
روحانی کشیشی کردن
inquisitional
وابسته به دادگاه روحانی
priests
روحانی کشیشی کردن
rapture
شعف وخلسه روحانی
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
gnosis
دانش رازهای روحانی عرفان
laity
مردم غیر روحانی ناشی
charism
عطیه الهی جذبه روحانی
unfrock
از کسوت روحانی خارج شدن
minor order
صفوف روحانی پایین درجه
spiritual
غیر مادی بطور روحانی
disfrock
ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock
خلع کسوت روحانی کردن
gnostic
دارای اسرار روحانی نهانی
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
revest
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
major seminary
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
hierarchy
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
impropriate
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
godmother
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
simony
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
finding
یافته
findings
یافته
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
to take orders
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
waney
کاهش یافته
mature economy
تکامل یافته
deployed
گسترش یافته
linked
پیوند یافته
extended
تمدید یافته
endrgized
انرژی یافته
full-fledged
تکامل یافته
full fledged
تکامل یافته
done
وقوع یافته
organized
سازمان یافته
structured
ساخت یافته
expanded
بسط یافته
allocated
اختصاص یافته
past
پایان یافته
tuned
وفق یافته
transferred
انتقال یافته
wany
کاهش یافته
awakened
اگاهی یافته
depauperate
تقلیل یافته
nee
تولد یافته
instinct with force
نیرو یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com