English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
redeployment تغییر مکان دادن یکانها
Other Matches
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
displaciment تغییر مکان
displacement تغییر مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
left shift تغییر مکان به چپ
shifts تغییر مکان
change of place تغییر مکان
shifted تغییر مکان
shift تغییر مکان
circular shift تغییر مکان دایرهای
permanent change of station تغییر مکان دایمی
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
shifted تغییر مکان انتقال
logic shift تغییر مکان منطقی
shifts تغییر مکان انتقال
ring shift تغییر مکان حلقهای
red shift تغییر مکان سرخ
shift out تغییر مکان به بیرون
doppler shift تغییر مکان دوپلری
circular shift تغییر مکان حلقوی
sides way تغییر مکان جانبی
components of displacement مولفههای تغییر مکان
die shift تغییر مکان حدیده
logical shift تغییر مکان منطقی
end around shift تغییر مکان دورگشتی
shift register ثبات تغییر مکان
piston displacement تغییر مکان پیستون
shift تغییر مکان انتقال
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
dynamic shift register ثبات تغییر مکان پویا
echeloned displacement تغییر مکان رده برده
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
output per unit of displacement توان در واحد تغییر مکان
statip shift register ثبات تغییر مکان ایستا
right shift تغییر مکان به سمت راست
support movement تغییر مکان تکیه گاه
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
detaching زیرامر قرار دادن یکانها
detaches زیرامر قرار دادن یکانها
detach زیرامر قرار دادن یکانها
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
changed تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
left justification تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
intransit در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
colocate دریک مکان قرار دادن
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
shifting حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
cursor tracking حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
massages ماساژ دادن تغییر دادن
massaging ماساژ دادن تغییر دادن
massaged ماساژ دادن تغییر دادن
massage ماساژ دادن تغییر دادن
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
convert تغییر دادن
amend تغییر دادن
amended تغییر دادن
change تغییر دادن
realigning تغییر دادن
changed تغییر دادن
amending تغییر دادن
realigned تغییر دادن
to turn something into something تغییر دادن به
mutating تغییر دادن
shift تغییر دادن
mutated تغییر دادن
mutates تغییر دادن
mutate تغییر دادن
to convert something into something تغییر دادن به
changing تغییر دادن
realigns تغییر دادن
shifts تغییر دادن
transact تغییر دادن
reset تغییر دادن
redeploy [staff] تغییر دادن
alter تغییر دادن
altered تغییر دادن
to turn [into] تغییر دادن
alters تغییر دادن
altering تغییر دادن
realign تغییر دادن
shifted تغییر دادن
changes تغییر دادن
modify تغییر دادن
modifies تغییر دادن
permute تغییر دادن
modifying تغییر دادن
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
changes تغییر دادن تبدیل
transfiguring تغییر صورت دادن
colour تغییر رنگ دادن
transfigures تغییر شکل دادن
colours تغییر رنگ دادن
transfiguring تغییر شکل دادن
misshape تغییر شکل دادن
metamorphoses تغییر شکل دادن
change تغییر دادن تبدیل
color تغییر رنگ دادن
to change the tack تغییر رویه دادن
modification تغییر شکل دادن
tunes تغییر فرکانس دادن
changed تغییر دادن تبدیل
tune تغییر فرکانس دادن
metamorphosed تغییر شکل دادن
changing تغییر دادن تبدیل
disguising تغییر قیافه دادن
transfigure تغییر شکل دادن
transmute تغییر هیئت دادن
transfigure تغییر صورت دادن
discolouring تغییر رنگ دادن
discolours تغییر رنگ دادن
transmuted تغییر هیئت دادن
disguise تغییر قیافه دادن
disguised تغییر قیافه دادن
transmutes تغییر هیئت دادن
discoloured تغییر رنگ دادن
transfigured تغییر صورت دادن
metamorphose تغییر شکل دادن
transmuting تغییر هیئت دادن
transshape تغییر شکل دادن
transshape تغییر ماهیت دادن
transfigures تغییر صورت دادن
discolored تغییر رنگ دادن
discoloring تغییر رنگ دادن
discolors تغییر رنگ دادن
transfigured تغییر شکل دادن
discolour تغییر رنگ دادن
disguises تغییر قیافه دادن
metamorphosing تغییر شکل دادن
reshape تغییر شکل دادن
quirk تغییر جهت دادن
discolor تغییر رنگ دادن
sing a different tune <idiom> تغییر جهت دادن
go about تغییر جهت دادن
remodel تغییر وضع دادن
remodeled تغییر وضع دادن
remodeling تغییر وضع دادن
remodelled تغییر وضع دادن
transformed تغییر شکل دادن
veers تغییر عقیده دادن
switches تغییر جهت دادن
switched تغییر جهت دادن
veer تغییر عقیده دادن
transform تغییر شکل دادن
veered تغییر عقیده دادن
shift the rudder تغییر دادن سکان
transforms تغییر شکل دادن
transforming تغییر شکل دادن
remodelling تغییر وضع دادن
shunted تغییر جهت دادن
shunts تغییر جهت دادن
switch تغییر جهت دادن
to change colour تغییر رنگ دادن
quirks تغییر جهت دادن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
to change ones mind تغییر رای دادن
to veer [off] تغییر جهت دادن
remodels تغییر وضع دادن
to transform [into] تغییر شکل دادن [به]
shunt تغییر جهت دادن
transferring تغییر سمت دادن لوله
put about تغییر جهت دادن برگشتن
modifying تغییر دادن معتدل ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com