Dictiornary-Farsi | تفکیک مذاکرات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات


Other Matches

collective bargaining	مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
goings-on	مذاکرات
pourparlers	مذاکرات
dealings	مذاکرات
failure of negotiations	شکست مذاکرات
negotiator	سرپرست مذاکرات
chief negotiator	سرپرست مذاکرات
leader of the negotiations	سرپرست مذاکرات
negotiation round	دور مذاکرات
result of the negotiations	نتیجه مذاکرات
transaction	خلاصه مذاکرات
negotiation result	حاصل مذاکرات
negotiation outcome	حاصل مذاکرات
result of the negotiations	حاصل مذاکرات
negotiation result	نتیجه مذاکرات
negotiation outcome	نتیجه مذاکرات
round of negotiations	دور مذاکرات
process of negotiations	روند مذاکرات
preliminary negotiations	مذاکرات مقدماتی
proceed with deliberations	شروع مذاکرات
proceedings of the parliament	مذاکرات مجلس
cloture	کفایت مذاکرات
peace negotiation	مذاکرات صلح
hansard	مذاکرات رسمی
negotiations	معاوضه مذاکرات
negotiation	معاوضه مذاکرات
transactions	شرح مذاکرات
peace negotiations	مذاکرات صلح
minute	خلاصه مذاکرات
result of the negotiations	پی آمد مذاکرات
negotiation outcome	پی آمد مذاکرات
proceedings	شرح مذاکرات
negotiation result	پی آمد مذاکرات
record	صورت مذاکرات
progress of negotiations	پیشرفت مذاکرات
minutes	خلاصه مذاکرات
negotiation result	عاقبت مذاکرات
result of the negotiations	عاقبت مذاکرات
negotiation outcome	عاقبت مذاکرات
debated	مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions.	درطی مذاکرات ومباحثات
closure	رای کفایت مذاکرات
debating	مذاکرات پارلمانی منازعه
opening of negotiations	افتتاح مذاکرات [معاملات]
debates	مذاکرات پارلمانی منازعه
debate	مذاکرات پارلمانی منازعه
proceeding	پیشرفت خلاصه مذاکرات
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
parliamentary discussions	گفتگوها یا مذاکرات مجلس
closures	رای کفایت مذاکرات
cloture	رای به کفایت مذاکرات دادن
The negotiations were successful ( inconclusive ) .	مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
quorum	اکثریت لازم برای مذاکرات
collective bargaining	مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question	مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
tamper	مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
count out of the house	مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
closures	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hansardize	متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
negotiation	تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations	تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
China has signalled [its] readiness to resume talks.	چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
demodulation	تفکیک
secernment	تفکیک
resolution	تفکیک
dissociation	تفکیک
disjunction	تفکیک
denotation	تفکیک
break down	تفکیک
parting	تفکیک
partings	تفکیک
removal	تفکیک
breakdown	تفکیک
breakdowns	تفکیک
break	تفکیک
breaks	تفکیک
separating	تفکیک
differentiation	تفکیک
analysis	تفکیک
separation	تفکیک
separations	تفکیک
severance	تفکیک
resolutions	تفکیک
segregation	تفکیک
disintegration	تفکیک
secession	تفکیک
parcelling	تفکیک زمین
photodissociation	تفکیک نوری
optical resolution	تفکیک نوری
low resolution	تفکیک پایین
knocked down	تفکیک شده
ionic dissociation	تفکیک یونی
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
resolvable	تفکیک پذیر
response differentiation	تفکیک پاسخ
self dissociation	خود تفکیک
split risk	تفکیک خطر
resolution power	توان تفکیک
racial segregation	تفکیک نژادی
detachment	جداسازی تفکیک
resolving power	قدرت تفکیک
separator	تفکیک کننده
severable	تفکیک پذیر
predissociation	پیش تفکیک
separability	تفکیک پذیری
detachable	قابل تفکیک
dissociating	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
degree of dissociation	درجه تفکیک
demodulator	تفکیک کننده
dissociate	تفکیک نمودن
centrifuges	تفکیک کردن
separates	جدایی تفکیک
detachable bottom	کف قابل تفکیک
separates	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
color separation	تفکیک رنگ
detaches	تفکیک کردن
separations	تفکیک کردن
separations	تفکیک متارکه
separation	تفکیک متارکه
segregation	تفکیک کردن
break bulk	تفکیک محصولات
separation	تفکیک کردن
break up	تفکیک کردن
separable	تفکیک پذیر
separable	قابل تفکیک
detaching	تفکیک کردن
separated	جدایی تفکیک
diacritic	تفکیک کننده
resolutions	تفکیک پذیری
resolution	تفکیک پذیری
dissociation curve	منحنی تفکیک
dissociation energy	انرژی تفکیک
division of powers	تفکیک قوا
partitions	تفکیک کردن
partition	تفکیک کردن
detachments	جداسازی تفکیک
dissociation constant	ثابت تفکیک
centrifuge	تفکیک کردن
inseparable	تفکیک ناپذیر
diacritical	تفکیک کننده
separated	تفکیک کردن
separate	جدایی تفکیک
discriminator	تفکیک کننده
disjunct	وجه تفکیک
separate	تفکیک کردن
dissociation	تفکیک گسستگی
protocols	خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol	خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process.	این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
segregate	جدا سازی تفکیک
inseparable	غیر قابل تفکیک
resolutions	تفکیک پذیری رفع
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
segregates	جدا سازی تفکیک
segregation	تفکیک ذرات بتن
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
resolution	تفکیک پذیری رفع
segregating	جدا سازی تفکیک
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
desegregating	تفکیک زدایی کردن
desegregates	تفکیک زدایی کردن
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
resolving agent	عامل تفکیک کننده
modem	تلفیق و تفکیک کننده
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
low resolution	تفکیک پذیری پایین
preesolved	پیش تفکیک شده
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
desegregated	تفکیک زدایی کردن
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
separably	بطور قابل تفکیک
desegregate	تفکیک زدایی کردن
resolvable tartaric acid	تارتریک اسید تفکیک پذیر
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
resolution	قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
exploded pie graph	نمودار گرد تفکیک شده
desegregates	تفکیک نژادی را فسخ کردن
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
disintegration product	محصول تجزیه و تفکیک شده
oscillator	تفکیک کننده امواج اشکارساز
inseparable cost	هزینه غیر قابل تفکیک
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes	تفکیک کردن علامت گذاردن
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
desegregate	تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating	تفکیک نژادی را فسخ کردن
discriminating circuit	مدار تفکیک کننده مین
desegregated	تفکیک نژادی را فسخ کردن
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
denoted	تفکیک کردن علامت گذاردن
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک