English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 231 (41 milliseconds)
English Persian
earmarking تفکیک کردن جدا کردن
Search result with all words
part تفکیک کردن تفکیک شدن
partition تفکیک کردن
partitions تفکیک کردن
centrifuge تفکیک کردن
centrifuges تفکیک کردن
separate تفکیک کردن
separated تفکیک کردن
separates تفکیک کردن
differentiate متمایز کردن تفکیک کردن
differentiates متمایز کردن تفکیک کردن
differentiating متمایز کردن تفکیک کردن
detach تفکیک کردن
detaches تفکیک کردن
detaching تفکیک کردن
denote تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes تفکیک کردن علامت گذاردن
segregation تفکیک کردن
separation تفکیک کردن
separations تفکیک کردن
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
break up تفکیک کردن
desegregate تفکیک زدایی کردن
desegregate تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated تفکیک زدایی کردن
desegregated تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates تفکیک زدایی کردن
desegregates تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating تفکیک زدایی کردن
desegregating تفکیک نژادی را فسخ کردن
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
resolution تفکیک
dissociation تفکیک
removal تفکیک
demodulation تفکیک
break down تفکیک
disintegration تفکیک
segregation تفکیک
breakdowns تفکیک
secession تفکیک
disjunction تفکیک
secernment تفکیک
resolutions تفکیک
denotation تفکیک
partings تفکیک
severance تفکیک
differentiation تفکیک
break تفکیک
breaks تفکیک
analysis تفکیک
parting تفکیک
separation تفکیک
breakdown تفکیک
separations تفکیک
separating تفکیک
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
diacritic تفکیک کننده
resolution power توان تفکیک
knocked down تفکیک شده
low resolution تفکیک پایین
separates جدایی تفکیک
split risk تفکیک خطر
break down of negotiation تفکیک مذاکرات
division of powers تفکیک قوا
severable تفکیک پذیر
inseparable تفکیک ناپذیر
resolvable تفکیک پذیر
separated جدایی تفکیک
demodulator تفکیک کننده
separable قابل تفکیک
separable تفکیک پذیر
optical resolution تفکیک نوری
photodissociation تفکیک نوری
parcelling تفکیک زمین
ionic dissociation تفکیک یونی
detachable قابل تفکیک
separations تفکیک متارکه
separate جدایی تفکیک
separation تفکیک متارکه
response differentiation تفکیک پاسخ
resolving power قدرت تفکیک
dissociation energy انرژی تفکیک
resolution تفکیک پذیری
dissociation تفکیک گسستگی
thermal dissociation تفکیک گرمایی
dissociates تفکیک نمودن
break bulk تفکیک محصولات
disjunct وجه تفکیک
predissociation پیش تفکیک
resolutions تفکیک پذیری
dissociating تفکیک نمودن
self dissociation خود تفکیک
discriminator تفکیک کننده
racial segregation تفکیک نژادی
detachment جداسازی تفکیک
separator تفکیک کننده
color separation تفکیک رنگ
degree of dissociation درجه تفکیک
detachable bottom کف قابل تفکیک
dissociation curve منحنی تفکیک
dissociate تفکیک نمودن
dissociation constant ثابت تفکیک
detachments جداسازی تفکیک
diacritical تفکیک کننده
separability تفکیک پذیری
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
low resolution تفکیک پذیری پایین
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
bond dissociation energy انرژی تفکیک پیوند
segregate جدا سازی تفکیک
segregates جدا سازی تفکیک
preesolved پیش تفکیک شده
resolving agent عامل تفکیک کننده
resolving power توان تفکیک تلسکوپ
segregating جدا سازی تفکیک
modem تلفیق و تفکیک کننده
principle of separation of powers اصل تفکیک قوا
denominationalism اعتقاد به تفکیک و تقسیم
partitions وسیله یا اسباب تفکیک
partition وسیله یا اسباب تفکیک
resolution تفکیک پذیری رفع
resolutions تفکیک پذیری رفع
work breakdown structure ساختار تفکیک کار
segregation تفکیک ذرات بتن
inseparable غیر قابل تفکیک
separatism تفکیک تجزیه طلبی
separably بطور قابل تفکیک
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
oscillations تفکیک امواج اشکار سازی
exploded pie graph نمودار گرد تفکیک شده
discriminating circuit مدار تفکیک کننده مین
internal modem تلفیق و تفکیک کننده درونی
resolvable tartaric acid تارتریک اسید تفکیک پذیر
disintegration product محصول تجزیه و تفکیک شده
system resolution تفکیک سیستم کار دستگاه
resolution قدرت تفکیک [ریاضی] [فیزیک]
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
oscillator تفکیک کننده امواج اشکارساز
denotation علامت تفکیک معنی و مفهوم
oscillation تفکیک امواج اشکار سازی
inseparable cost هزینه غیر قابل تفکیک
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
impartible جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
hayes compatible modem تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
segregative طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
denotative دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com