Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English
Persian
To ask for political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
Search result with all words
To seek political asylum.
تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
Other Matches
asylum
حق پناهندگی سیاسی
asylums
حق پناهندگی سیاسی
person seeking
[political]
asylum
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
asylum seeker
درخواست کننده پناهندگی
[سیاسی]
repatriating
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit
تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
toa for a job or position
تقاضای شغل کردن
to request issuance
تقاضای صدور کردن
apply for a divorce
تقاضای طلاق کردن
reclamation
تقاضای جبران خسارت کردن
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
put the bite on someone
<idiom>
از کسی تقاضای پول کردن
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demur
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred
تقاضای درنگ یا مکث کردن
ask for a lady's hand
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurring
تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs
تقاضای درنگ یا مکث کردن
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles
محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics
علم سیاسی امور سیاسی
statement of charge
مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
defection
پناهندگی
refuges
ملجا پناهندگی
refuge
ملجا پناهندگی
asylum law
حقوق پناهندگی
[قانون]
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
to talk politics
گفتگوی سیاسی کردن
right of asylum
حق پناهندگی بر طبق قانون یا عهدنامه
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
ostracize
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
politic
سیاسی نماینده سیاسی
politicising
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
to boondoggle
[American English]
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
isonomy
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
aggregate demand
تقاضای کل
at the instance of
به تقاضای
at the request of
تقاضای
total demand
تقاضای کل
demand for payment
تقاضای پرداخت
re claim
تقاضای مجدد
request substitution
تقاضای تعویض
application
تقاضای کار
applications
تقاضای کار
composite demand
تقاضای مرکب
complementary demand
تقاضای تکمیلی
aggregate demand function
تابع تقاضای کل
national demand
تقاضای ملی
gives
تقاضای رای
inelastic demand
تقاضای بی کشش
pop the question
<idiom>
تقاضای ازدواج
at the instance of
بر حسب تقاضای
market demand
تقاضای بازار
maximum demand
تقاضای بیشینه
final demand
تقاضای نهائی
aggregate market demand
تقاضای کل بازار
give
تقاضای رای
excess demand
تقاضای بیش از حد
joint demand
تقاضای مشترک
factor demand
تقاضای عوامل
at my request
مطابق با تقاضای من
effective demand
تقاضای موثر
application for loan
تقاضای وام
giving
تقاضای رای
elastic demand
تقاضای با کشش
request to send
تقاضای ارسال
complementary demand
تقاضای مکمل
demand
تقاضای خرید کالا
demanded
تقاضای خرید کالا
elastic demand
تقاضای کشش دار
inelastic demand
تقاضای غیر حساس
downward sloping demand curve
منحنی تقاضای نزولی
soft market
بازار با تقاضای خوب
tax
تحمیل تقاضای سنگین
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
individual demand schedule
جدول تقاضای فردی
demands
تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand
تقاضای کاملا بی کشش
taxed
تحمیل تقاضای سنگین
marginal demand price
قیمت تقاضای نهائی
rpo
تقاضای مظنه قیمت
oyer
تقاضای استماع یا دادرسی
taxes
تحمیل تقاضای سنگین
credit application
تقاضای گشایش اعتبار
perfectly elastic demand
تقاضای کاملا با کشش
derived demand
تقاضای مشتق شده
law of downward sloping demand
قانون تقاضای نزولی
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
demurrer
تقاضای تاخیر درصدور حکم
layers
برنامهای که تقاضای ارسال کند
rts
Send To Request تقاضای ارسال
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
layer
برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
request time out
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
blue bark
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
letters rogatory
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
speculative demand for money
تقاضای سفته بازی برای پول
nonce word
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
reclama
تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ
که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation
تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
politico
سیاسی
politicos
سیاسی
political
سیاسی
socio political
سیاسی
diplomatic
سیاسی
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
terror
ادمکشی سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
political economy
اقتصاد سیاسی
state prisoners
محبوسین سیاسی
political economy
اتصاد سیاسی
politics
اصول سیاسی
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
politico social
سیاسی و اجتماعی
politician
مرد سیاسی
prisoners of state
محبوسین سیاسی
diplomatic corps
هیات سیاسی
terrors
ادمکشی سیاسی
political science
علوم سیاسی
terrorists
ادمکش سیاسی
terrorist
ادمکش سیاسی
prisoners of state
زندانیان سیاسی
politicians
مرد سیاسی
politically
از لحاظ سیاسی
envoys
فرستاده سیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
political rights
حقوق سیاسی
political psychology
روانشناسی سیاسی
envoy
فرستاده سیاسی
political propaganda
تبلیغات سیاسی
political offences
جرائم سیاسی
political offence
جرم سیاسی
political mission
ماموریت سیاسی
political mission
هیئت سیاسی
hatchet man
<idiom>
کارهای سیاسی
escapism
انزوای سیاسی
political forces
نیروهای سیاسی
politic
زندانی سیاسی
political isolation
انزوای سیاسی
politico social
سیاسی اجتماعی
couriers
پیک سیاسی
courier
پیک سیاسی
envoyship
نمایندگان سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
demarche
اقدام سیاسی
state criminals
مجرمین سیاسی
refugee
پناهنده سیاسی
refugees
پناهنده سیاسی
ecclesia
مجلس سیاسی
Political opponents .
مخالفین سیاسی
current affairs
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
political matters
مسائل سیاسی
arithmetic , political
اقتصاد سیاسی
political debate
بحث سیاسی
diplomatic passport
تذکره سیاسی
politicking
فعالیت سیاسی
public life
زندگی سیاسی
diplomatic representation
نمایندگی سیاسی
political debate
منازعه سیاسی
diplomatic channels
طرق سیاسی
diplomatic passport
پاسپورت سیاسی
talk politics
گفتگوی سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
diplomatic privileges
امتیازات سیاسی
diplomatic mission
هیئت سیاسی
diplomatic agent
مامور سیاسی
anarchy
بی ترتیبی سیاسی
diplomatic relations
روابط سیاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com