English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
priority of fires تقدم اتشها
Other Matches
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
schedule of fires برنامه اتشها
series of fires سری اتشها
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
massing of fire تمرکز دادن اتشها
schedule of fires برنامه ساعتی اتشها
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
anteriority تقدم
primacy تقدم
pas حق تقدم
antecedence تقدم
precedency حق تقدم
better hand تقدم
preferment حق تقدم
preference تقدم
priorities تقدم
priorities حق تقدم
priority حق تقدم
preferences تقدم
precession تقدم
priority تقدم
precedence تقدم
right of way تقدم
priorship تقدم
priorship حق تقدم
right of priority حق تقدم
leads تقدم
lead تقدم
right of way حق تقدم
rights of way حق تقدم
preemimence تقدم
precedence حق تقدم
rights of way تقدم
valve lead تقدم سوپاپ
urgent priority تقدم حیاتی
law of primacy قانون تقدم
precendence rules قواعد تقدم
emergency priority تقدم فوری
burdened فاقد حق تقدم
priority intersection تقدم باراهفرعی
urgent priority تقدم فوری
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
to give preference to تقدم دادن بر
time priority تقدم زمانی
pre existence تقدم وجود
emergency priority تقدم اضطراری
priority of check تقدم کیش
preexistence تقدم وجود
major road راه با حق تقدم
to give priority to تقدم دادن به
to give place to تقدم دادن
ratings ترتیب تقدم
leads سرمشق تقدم
precedence ترتیب تقدم
precedence تقدم پیامها
lead سرمشق تقدم
rating ترتیب تقدم
issue priority ترتیب تقدم توزیع
law of prior entry قانون تقدم ورود
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preempt حق تقدم پیدا کردن
preexistent دارای تقدم در وجود
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
issue priority تقدم توزیع اماد
priority targets هدفهای دارای تقدم
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
background کار با حق تقدم پایین
system priorities تقدم های سیستم
backgrounds کار با حق تقدم پایین
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com