English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
precession of the equinoxes تقدم اعتدالین
Other Matches
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
equinoxes اعتدالین
vernal equinox نقطه اعتدالین
equation of equinoxes معادله اعتدالین
equinox نقطه اعتدالین
nodical وابسته به نقطه اعتدالین
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
priorities تقدم
priorities حق تقدم
preferences تقدم
preference تقدم
priorship حق تقدم
primacy تقدم
pas حق تقدم
priority حق تقدم
priority تقدم
priorship تقدم
preemimence تقدم
precedency حق تقدم
right of priority حق تقدم
better hand تقدم
anteriority تقدم
antecedence تقدم
preferment حق تقدم
rights of way حق تقدم
rights of way تقدم
leads تقدم
right of way حق تقدم
right of way تقدم
lead تقدم
precession تقدم
precedence تقدم
precedence حق تقدم
lead سرمشق تقدم
to give preference to تقدم دادن بر
to give place to تقدم دادن
time priority تقدم زمانی
pre existence تقدم وجود
law of primacy قانون تقدم
major road راه با حق تقدم
leads سرمشق تقدم
precedence ترتیب تقدم
precendence rules قواعد تقدم
emergency priority تقدم اضطراری
emergency priority تقدم فوری
preexistence تقدم وجود
priority of check تقدم کیش
rating ترتیب تقدم
urgent priority تقدم فوری
precedence تقدم پیامها
priority intersection تقدم باراهفرعی
urgent priority تقدم حیاتی
valve lead تقدم سوپاپ
priority of fires تقدم اتشها
to give priority to تقدم دادن به
burdened فاقد حق تقدم
ratings ترتیب تقدم
background کار با حق تقدم پایین
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
law of prior entry قانون تقدم ورود
issue priority تقدم توزیع اماد
rights of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
backgrounds کار با حق تقدم پایین
primacy recency effect اثر تقدم - تاخر
system priorities تقدم های سیستم
transposition تقدم و تاخر جابجاشدگی
preexistent دارای تقدم در وجود
preempt حق تقدم پیدا کردن
priority targets هدفهای دارای تقدم
right of way حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
issue priority ترتیب تقدم توزیع
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
backgrounds برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
The pedestrain has the right of way. حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
foreground برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to put somebody on the back burner به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody in a backwater به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
pre audience ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
transpostion پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
background که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
foreground کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
absolute address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
machine address تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com