English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English Persian
put تقدیم داشتن
puts تقدیم داشتن
putting تقدیم داشتن
offer تقدیم داشتن
offered تقدیم داشتن
offers تقدیم داشتن
Search result with all words
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
submit تسلیم شدن تقدیم داشتن
submits تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitted تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting تسلیم شدن تقدیم داشتن
Other Matches
presentation تقدیم
offer تقدیم
presentations تقدیم
permutation تقدیم
permutations تقدیم
offers تقدیم
offered تقدیم
hold forth <idiom> تقدیم کردن
yours f. با تقدیم احترامات
yours respectfully با تقدیم احترامات
phase lead تقدیم فاز
rededication تقدیم مجدد
propounding تقدیم کردن
propounds تقدیم کردن
propound تقدیم کردن
presentation of credentials تقدیم استوارنامه
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
to offer تقدیم کردن [دادن]
tender تقدیم کردن پیشنهاد
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
to bring up تقدیم یا مطرح کردن
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
presentative قابل تقدیم درک کردنی
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
to pay one's respects to احترامات خود را به ........تقدیم کردن
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
transposal پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
petition عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
adduces اقامه کردن تقدیم کردن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
adducing اقامه کردن تقدیم کردن
adduce اقامه کردن تقدیم کردن
adduced اقامه کردن تقدیم کردن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
wanted کم داشتن
want کم داشتن
relieves داشتن
lackvt کم داشتن
to have f. تب داشتن
to possess داشتن
intercommon داشتن
own داشتن
owned داشتن
to be in a f. تب داشتن
relieve داشتن
having داشتن
redolence بو داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
relieving داشتن
to be feverish تب داشتن
doubting شک داشتن
owns داشتن
to hold a meeting داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
owning داشتن
to go hot تب داشتن
monogyny داشتن یک زن
to have possession of داشتن
bear در بر داشتن
to have داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
possessing داشتن
to hold داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
lack کم داشتن
bear داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
retains نگاه داشتن
to lay by the heels باز داشتن
to run on ادامه داشتن
to have an steem for محترم داشتن
retained نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
to put to a pause نگاه داشتن
vary فرق داشتن
varies فرق داشتن
to rold in steem محترم داشتن
to owe one a grudge با کسی لج داشتن
to observe a fast روزه داشتن
to know by heart ازحفظ داشتن
to keep watch پاس داشتن
to keep up prices نرخهارابالانگاه داشتن
to keep shop دکان داشتن
disguise نهان داشتن
to have in remembrance یاد داشتن
disguised نهان داشتن
to have in stock موجود داشتن
to know for certain یقین داشتن
to know what's what خبرازجهان داشتن
to look forward to انتظار داشتن
to lock out نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart معذب داشتن
to lie heavy on one's heart رنجه داشتن
to lay fast نگاه داشتن
occupies مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupying مشغول داشتن
to have in view در نظر داشتن
retain نگاه داشتن
to have in remembrance بخاطر داشتن
to bring good luck شگون داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
raise برپا داشتن
trepan تمایل داشتن
refrain نگاه داشتن
to carry authority نفوذیاقدرت داشتن
to drive at قصد داشتن از
to bear enmity دشمنی داشتن
to bear any one a grudge به کسی لج داشتن
to bear a grudge لج یاکینه داشتن
tolerating طاقت داشتن
stick up برجستگی داشتن
to be in a state of a بیم داشتن
to be in arrear پس افت داشتن
to be in contact تماس داشتن
to be in debt بدهی داشتن
to be in demand طالب داشتن
to be in rapport تماس داشتن
to drive at توجه داشتن به
refrained نگاه داشتن
to fondle to the heart گرامی داشتن
refrains نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
keeps نگاه داشتن
expect چشم داشتن
to show f. سرجنگ داشتن
expected چشم داشتن
expecting چشم داشتن
to send away اعزام داشتن
adjudge مقرر داشتن
to have a bee in ones bonnet کک درتنبان داشتن
to hang up نگاه داشتن
to get the wind up بیم داشتن
to give support to نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
meritoriously با داشتن استحقاق
contests اعتراض داشتن بر
contesting اعتراض داشتن بر
contested اعتراض داشتن بر
contest اعتراض داشتن بر
expects چشم داشتن
to have patience شکیبایی داشتن
liaised رابطه داشتن
scoots سرعت داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
belonged تعلق داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
belong تعلق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com