Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (7 milliseconds)
English
Persian
phase lead
تقدیم فاز
Search result with all words
put
تقدیم داشتن
puts
تقدیم داشتن
putting
تقدیم داشتن
offer
تقدیم داشتن
offer
تقدیم
offered
تقدیم داشتن
offered
تقدیم
offers
تقدیم داشتن
offers
تقدیم
tender
تقدیم کردن پیشنهاد
tendered
تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest
تقدیم کردن پیشنهاد
tendering
تقدیم کردن پیشنهاد
assessment
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
petition
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
proffer
تقدیم پیشنهاد کردن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم پیشنهاد کردن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم پیشنهاد کردن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم پیشنهاد کردن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
propound
تقدیم کردن
propounding
تقدیم کردن
propounds
تقدیم کردن
adduce
اقامه کردن تقدیم کردن
adduced
اقامه کردن تقدیم کردن
adduces
اقامه کردن تقدیم کردن
adducing
اقامه کردن تقدیم کردن
submit
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submits
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitted
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting
تسلیم شدن تقدیم داشتن
presentation
تقدیم
presentations
تقدیم
permutation
تقدیم
permutations
تقدیم
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
presentation of credentials
تقدیم استوارنامه
presentative
قابل تقدیم درک کردنی
prolepsis
تقدیم یا تقدم امری
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
rededication
تقدیم مجدد
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
to express one's heartfelt
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pay one's respects to
احترامات خود را به ........تقدیم کردن
transposal
پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
yours f.
با تقدیم احترامات
yours respectfully
با تقدیم احترامات
hold forth
<idiom>
تقدیم کردن
to offer
تقدیم کردن
[دادن]
May I offer you a cigarette?
اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com