Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
steady state approximation
تقریب حالت پایا
Other Matches
steady state
حالت پایا
stable state
حالت پایا
steady state conduction
رسانش با حالت پایا
steady state flow
جریان با حالت پایا
steady state theory
نظریه حالت پایا
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
lasting
پایا
permanent
پایا
stables
پایا
stable
پایا
durable
پایا
constant
پایا
monostable
تک پایا
abiding
پایا
constants
پایا
perennials
پایا
reliable
پایا
perennial
پایا
accessing
تقریب
accesses
تقریب
accessed
تقریب
access
تقریب
approximation
تقریب
approximations
تقریب
monostable flip flop
الاکلنگ تک پایا
permanent flow
بده پایا
multistable
چند پایا
mosatble circuit
مدار تک پایا
plateaux
شرایط پایا
plateaus
شرایط پایا
persistent
پایا مداوم
permanent flow
ابدهی پایا
immortelle
جاویدان گل پایا
plateau
شرایط پایا
sundials
ترمس پایا
sundial
ترمس پایا
segolily
زنبق پایا
approximated
تقریب زدن
metonymy
به تقریب گویی
approximate
تقریب زدن
approximates
تقریب زدن
approximation function
تابع تقریب
approximating function
تابع تقریب
approximate assumption
فرضیه تقریب
continuum approximation
تقریب پیوستاری
Successive Approximation
تقریب متوالی
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
permanent deformation
تغییر شکل پایا
self perpetuation
پایا درنفس خود
linear approximation
تقریب خطی
[ریاضی]
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
roundest
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
fittest
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
postured
حالت
attitude
حالت
mood
حالت
attitudes
حالت
moods
حالت
ill conditioned
بد حالت
estate
حالت
estates
حالت
stance
حالت
if
حالت
situations
حالت
makes
حالت
posture
حالت
postures
حالت
situation
حالت
make
حالت
line condition
حالت خط
stances
حالت
idiocrasy
حالت
posturing
حالت
tempered
حالت
febricity
حالت تب
tempers
حالت
cases
حالت
case
حالت
pyreticosis
حالت تب
states
حالت
self
حالت
phase
حالت
phased
حالت
fettle
حالت
glass eyed
بی حالت
predicaments
حالت
temper
حالت
predicament
حالت
feverishness
حالت تب
phases
حالت
queasiness
حالت قی
temperaments
حالت
temperament
حالت
condition
حالت
stating
حالت
unexpressive
بی حالت
state
حالت
stated
حالت
status
حالت
expressions
حالت
state-
حالت
expression
حالت
manner
حالت
grain
حالت
disposition
حالت
drinking bout
حالت مستی
final state
حالت پایانی
feminineness
حالت زنانه
exceptional case
حالت استثنایی
downiness
حالت کرکی
feminity
حالت زنانه
drive state
حالت سائقی
drowsihead
حالت نیمخواب
erectness
حالت عمودی
equilibrium state
حالت تعادل
excited state
حالت برانگیخته
equation of state
معادله حالت
expressive eyes
چشمان با حالت
energy state
حالت انرژی
eigenstate
حالت انرژی
facial expression
حالت چهره
febile
دارای حالت تب
eburnation
حالت عاجی
free wheeling
حالت خلاصی
initial state
حالت اغازی
in a state of depression
در حالت افسردگی
in form
خوش حالت
inactive status
حالت انتساب
incipience
حالت نخستین
incipincy
حالت نخستین
input mode
حالت ورودی
insert mode
حالت درج
on average
[on av.]
در حالت کلی
ignition condition
حالت احتراق
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
glassy state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
grittiness
حالت شنی
ground state
حالت پایه
heat proof quality
حالت نسوزی
humanness
حالت انسانیت
i.c.
حالت اولیه
iciness
حالت یخی
idiocrasy
حالت مخصوص
idle position
حالت سکون
vitreus state
حالت شیشهای
doughiness
حالت خمیری
hang over
حالت خماری
defensive
حالت تدافع
genitive
حالت اضافه
worst-case scenario
بدترین حالت
sulkily
با حالت قهر
worst case scenario
بدترین حالت
accusative
حالت مفعولی
accidentalness
حالت اتفاقی
acedia
حالت خ-لسه
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
affectedly
با حالت بخودگرفته
affectivity
حالت عاطفی
amentia
حالت هذیان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com