English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
trichotomy تقسیم وجود انسان به سه قسمت
Other Matches
tripartition تقسیم بسه قسمت
tierce به سه قسمت تقسیم کردن
trisect تقسیم بسه قسمت
polychotomous تقسیم شده بچند قسمت
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
bicipital تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
bifid بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
figural rug [pictorial] فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttling عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
human beings انسان
mans انسان
human being انسان
man انسان
in human shape انسان
homosapiens انسان
mortals انسان
homo انسان
loard of creation انسان
mortal انسان
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
presence وجود
entity وجود
neer do well or well پی وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
entities وجود
personality وجود
despite با وجود
personalities وجود
existence وجود
in spite با وجود
being وجود
individuation وجود
existences وجود
misanthrope انسان گریز
cannibalism ادمخواری انسان
manward بطرف انسان
humanoid شبیه انسان
brisket سینه انسان
anthropocentrism انسان محوری
human nature طبیعت انسان
misanthropes انسان گریز
anthropoid شبه انسان
humanoids شبیه انسان
anthropologist انسان شناس
palm کف دست انسان
humanly مثل انسان
godman انسان خداوار
anthropoid انسان نما
anthropoids شبه انسان
anthropoids انسان نما
humanitarian انسان گرایانه
hominid جنس انسان
humanist انسان گرا
misanthropy انسان بیزاری
egalitarian طرفدارتساوی انسان
heidelberg man انسان هایدلبرگ
homo economicus انسان اقتصادی
palms کف دست انسان
anthropophobia انسان هراسی
anthropomorphism انسان انگاری
humansit انسان دوست
dewlaps غبغب انسان
humankind نوع انسان
anthropology انسان شناسی
bods بدن انسان
bod بدن انسان
voicing صدای انسان
primitive انسان اولیه
mankind نوع انسان
atomy اسکلت انسان
infrahuman مادون انسان
homosapiens نوع انسان
eudemonology گفتاردرسعادت انسان
marginal man انسان حاشیهای
kindlity انسان وار
dewlap غبغب انسان
human movement حرکت انسان
pithecanthrope انسان میمونی
economic man انسان اقتصادی
rump کفل انسان
voice صدای انسان
subhuman مادون انسان
anthropomorphic شبیه انسان
infrahuman پایین تر از انسان
the outward man انسان فاهر
The human body بدن انسان
homo politicus انسان اجتماعی
rumps کفل انسان
homo faber انسان ابزارساز
voices صدای انسان
superhuman برتر از انسان
pre existence تقدم وجود
facts وجود مسلم
exist وجود داشتن
begetter وجود اور
non ego غیر وجود
none the less با وجود این
realities اصالت وجود
fact وجود مسلم
d. constitution وجود نازک
d. of constitution نازکی وجود
existed وجود داشتن
exists وجود داشتن
pantheist معتقدبوحدت وجود
reality اصالت وجود
quality وجود خصوصیت
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
Despite the fact that… با وجود اینکه
virus وجود دارد
system اصول وجود
systems اصول وجود
drink hail گوارای وجود
essence وجود ماهیت
nonetheless بااین وجود
self assertiveness ابراز وجود
individuality وجود فردی
regardless با وجود علیرغم
universe عالم وجود
in spite of that با وجود این
qualities وجود خصوصیت
person وجود ذات
be وجود داشتن
viruses وجود دارد
persons وجود ذات
preexistence تقدم وجود
to be there وجود داشتن
body and soul <idiom> با تمام وجود
varmint انسان یاحیوان مزاحم
buffs جلا پوست انسان
prehuman پیش از پیدایش انسان
equalitarian طرفدار تساوی انسان
man made ساخته دست انسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com