Dictiornary-Farsi | تقصیر تبه کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
crime	تقصیر تبه کاری


Other Matches

errors	تقصیر
error	تقصیر
rap	تقصیر
raps	تقصیر
cleanhanded	بی تقصیر
delinquency	تقصیر
wite	تقصیر
tortious	تقصیر
irreprehensible	بی تقصیر
guiltless	بی تقصیر
niet culpable	بی تقصیر
faultless	بی تقصیر
misdemeanours	تقصیر
misdemeanour	تقصیر
misdemeanors	تقصیر
pure of guilt	بی تقصیر
guilt	تقصیر
fault	تقصیر
reproachless	بی تقصیر
offenceless	بی تقصیر
faults	تقصیر
faulted	تقصیر
blameless	بی تقصیر
sinless	بی تقصیر
innocent	بی تقصیر
faults	تقصیر اشتباه
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.]	تقصیر [سر] او [زن] است.
theory of fault	تئوری تقصیر
fault	تقصیر اشتباه
faulted	تقصیر اشتباه
fraudvlent bank	ورشکسته به تقصیر
offense	تقصیر حمله
it is his fault	تقصیر اوست
Don't put [lay] the blame on me!	تقصیر را نیانداز سر من!
offence	تقصیر حمله
clupable bankruptcy	ورشکستگی به تقصیر
culpable bankruptcy	ورشکستگی به تقصیر
the fault lies with him	تقصیر با اوست
offenses	تقصیر حمله
commit a fault	تقصیر کردن
wrongs	تقصیر و جرم غلط
wronging	تقصیر و جرم غلط
condonation	عفو تقصیر بخشایش
i may thank myself	تقصیر ازخودم بود
He is not to blame for this.	تقصیر او [مرد ] نیست.
To take the blame .	تقصیر را بگردن گرفتن
It's your own fault.	تقصیر خودت است.
to point the finger at somebody	تقصیر را سر کسی گذاشتن
wrong	تقصیر و جرم غلط
to bear the blame	تقصیر را به گردن گرفتن
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
strict liability	مسئوولیت بدون تقصیر
he put orlaid the blame me	تقصیر را به گردن من گذاشت
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
make somebody take the fall	تقصیر را به بگردن کسی انداختن
condenser	الت تقصیر عدسی محدب
To put the blame some one .	تقصیر را بگردن کسی انداختن
You asked for it. You had it coming.	حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
to put the blame on somebody	تقصیر را سر کسی گذاشتن [اصطلاح مجازی]
Why should I take the blame?	چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
leave (someone) holding the bag <idiom>	تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
gross negligence	تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
to lay the blame on someone	تقصیر رابگردن کسی گذاشتن کسیرامسئول دانستن
to pass the buck <idiom>	مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
to pass the buck to somebody	مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media.	او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
If so, you've only yourself to blame.	اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
effective	کاری
curry powders	کاری
plasterwork	گچ کاری
impotence	کاری
impotency	کاری
electroplating	اب کاری
plastering	گچ کاری
hypofunction	کم کاری
currie	کاری
active	کاری
curry powder	کاری
intent on doing anything	کاری
curry	کاری
curries	کاری
inaction	بی کاری
slobbery	تف کاری
feckful	کاری
flower piece	گل کاری
under employment	کم کاری
parget	گچ کاری
frustrating	بدل کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
insagacity	ندانم کاری
workbenches	محیط کاری
plating	روکش کاری
sew	سوزن کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
frustrate	بدل کاری
lay off	فصل کم کاری
lead work	سرب کاری
lighterage	دوبه کاری
malefaction	تبه کاری
frustrates	بدل کاری
workstations	ایستگاه کاری
maleficence	تبه کاری
workstation	ایستگاه کاری
punching	منگنه کاری
afforestation	جنگل کاری
illumination	تذهیب کاری
ingraving	کنده کاری
in return	به جای [کاری]
latticing	شبکه کاری
energetic	جدی کاری
brocade	زری کاری
metalwork	فلز کاری
burnishing	پرداخت کاری
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
burnishing	صیقل کاری
pique	منبت کاری
metallurgy	فلز کاری
in return	در تلافی [کاری]
in return	درعوض [کاری]
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
lattice work	شبکه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
extrudes	چکش کاری
extruded	چکش کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
extrude	چکش کاری
compounding	امیزه کاری
fiendishness	تبه کاری
blindage	صیقل کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
drilling work	مته کاری
dry farm	دیم کاری
argentation	نقره کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
fal lal	ریزه کاری
fairing	صیقل کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
factorage	حق العمل کاری
anaplasty	پیوند کاری
calk	بتونه کاری
conservativeness	محافظه کاری
contouring operation	فرم کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
d. touch	نازک کاری
crypianalysis	پنهان کاری
compulsiveness	مکرر کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری
canniness	ملاحظه کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
chromium plating	اب کرم کاری
discreetnss	احتیاط کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
cutting off	برش کاری
misconduct	خلاف کاری
farming	اجاره کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
forming	فرم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
brickwork	سفت کاری
hole punching	منگنه کاری
fretwork	منبت کاری
drilling	مته کاری
joinery	نازک کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم