Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
pantomime
تقلید در اوردن
pantomimes
تقلید در اوردن
Other Matches
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
mimicry
تقلید
mimesis
تقلید
fake
تقلید
faked
تقلید
fakes
تقلید
sequacity
تقلید
infringements
تقلید
emulation
تقلید
imitativeness
تقلید
imitation
تقلید
imitations
تقلید
infringement
تقلید
apery
تقلید
imitable
قابل تقلید
imitative of
تقلید کننده از
monkeys
تقلید دراوردن
imitatively
از روی تقلید
monkey
تقلید دراوردن
emulating
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
imitativeness
استعداد تقلید
fabricated
تقلید کردن
pantomiming
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
emulates
تقلید کردن
simulations
تقلید تمارض
emulated
تقلید کردن
emulate
تقلید کردن
simulation
تقلید تمارض
mimesis
تقلید واگیری
fabricating
تقلید کردن
mimed
تقلید دراوردن
mimes
تقلید دراوردن
miming
تقلید دراوردن
simulafe
تقلید کردن
copyright
حق چاپ و تقلید
mock
تقلید دراوردن
copyright
چاپ و تقلید
copyrights
چاپ و تقلید
copyrights
حق چاپ و تقلید
personate
تقلید کردن از
mime
تقلید دراوردن
mocked
تقلید دراوردن
fabricates
تقلید کردن
fabricate
تقلید کردن
mimetism
تقلید حفافتی
mocks
تقلید دراوردن
stereotyped
تقلید شده
mimetism
تقلید استتاری
exemplary
شایان تقلید
mock up
تقلید کردن
terminal emulation
تقلید ترمینالی
mocking
تقلید دراوردن
farce
تقلید لودگی
imitability
قابلیت تقلید
mimics
تقلید کردن
take for granted
<idiom>
تقلید از چیزی
mimic
تقلید کردن
hokeypokey
تقلید واداواصول
burlesque
تقلید و هجوکردن
mimetic
وابسته به تقلید
impressionist
تقلید درآور
impressionists
تقلید درآور
mimicked
تقلید کردن
farces
تقلید لودگی
mimicking
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
patterning
تقلید کردن
burlesques
تقلید و هجوکردن
burlesques
تقلید رقص لخت
mimesis
تقلید هنر از واقعیات
adopting the opinion
تقلید در مسائل شرعی
burlesque
تقلید رقص لخت
sequacious
اهل تقلید تابع
parodies
تقلید مسخره امیزکردن
birdcall
تقلید صدای پرنده
inimitable
غیر قابل تقلید
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
parody
تقلید مسخره امیزکردن
to go to school to
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
travesties
تقلید مسخره امیز کردن
travesty
تقلید مسخره امیز کردن
miming
تقلید نمایش بدون گفتگو
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mimes
تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed
تقلید نمایش بدون گفتگو
it is copyright
حق چاپ و تقلید محفوظ است
mime
تقلید نمایش بدون گفتگو
to copyright
حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
simulating
تقلید نشان دادن وانمود کردن
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic
به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
simulate
تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates
تقلید نشان دادن وانمود کردن
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
parodies
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
transvestism
تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
cults
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cult
هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
transvestite
کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
all right reserved
هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
transvestites
کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
emulation
نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
extracode
توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machines
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machined
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird
یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
positive
که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator
ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
plotter
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
imit ative deception
فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
AI
طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
assumes
تظاهر کردن تقلید کردن
assume
تظاهر کردن تقلید کردن
cataract
اب اوردن
immigrating
اوردن
bring in
اوردن
go for
اوردن
to bring in to line
در صف اوردن
procuring
اوردن
bring back
پس اوردن
ascites
اب اوردن
classicize
در اوردن
procure
اوردن
leaven
ور اوردن
bringing
اوردن
cataracts
اب اوردن
run out of
کم اوردن
bring
اوردن
to put in remembrance
اوردن
brings
اوردن
fetch
اوردن
fetches
اوردن
leavening
ور اوردن
procured
اوردن
leavens
ور اوردن
run short
کم اوردن
stretch
کش اوردن
procures
اوردن
compliance
بر اوردن
stretched
کش اوردن
stretches
کش اوردن
fetched
اوردن
immigrates
اوردن
immigrated
اوردن
immigrate
اوردن
inductility
اوردن
uproot
ازبن در اوردن
demonstrated
دلیل اوردن
witnesses
گواه اوردن
witnessed
گواه اوردن
bate
پایین اوردن
uprooting
ازبن در اوردن
witnessing
گواه اوردن
adduee
اوردن ذکرکردن
begat
بوجود اوردن
teethed
دندان در اوردن
teethes
دندان در اوردن
ensure
به دست اوردن
appetize
به اشتها اوردن
uproots
ازبن در اوردن
get hold of
گیر اوردن
teethe
دندان در اوردن
uprooted
ازبن در اوردن
adduse
اوردن ایرادکردن
ensured
به دست اوردن
froth
بکف اوردن
tolerate
تاب اوردن
tolerated
تاب اوردن
tolerates
تاب اوردن
tolerating
تاب اوردن
include
به حساب اوردن
includes
به حساب اوردن
disrate
پایین اوردن
disenchant
ازشیفتگی در اوردن
deracinate
از ریشه در اوردن
fetch up
عمل اوردن
verses
بنظم اوردن
abides
تاب اوردن
abided
تاب اوردن
frothed
بکف اوردن
frothing
بکف اوردن
froths
بکف اوردن
embowel
روده در اوردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com