English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
English Persian
imitative of تقلید کننده از
Search result with all words
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
Other Matches
infringements تقلید
imitation تقلید
imitations تقلید
mimesis تقلید
mimicry تقلید
infringement تقلید
apery تقلید
imitativeness تقلید
emulation تقلید
faked تقلید
sequacity تقلید
fake تقلید
fakes تقلید
mimetic وابسته به تقلید
pantomime تقلید در اوردن
pantomimes تقلید در اوردن
mimics تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
mimicked تقلید کردن
mimic تقلید کردن
simulafe تقلید کردن
mock up تقلید کردن
impressionist تقلید درآور
impressionists تقلید درآور
mocks تقلید دراوردن
mocking تقلید دراوردن
take for granted <idiom> تقلید از چیزی
mocked تقلید دراوردن
mimed تقلید دراوردن
terminal emulation تقلید ترمینالی
mime تقلید دراوردن
farce تقلید لودگی
farces تقلید لودگی
mimes تقلید دراوردن
miming تقلید دراوردن
stereotyped تقلید شده
copyright چاپ و تقلید
copyright حق چاپ و تقلید
copyrights چاپ و تقلید
copyrights حق چاپ و تقلید
mimesis تقلید واگیری
mimetism تقلید حفافتی
mimetism تقلید استتاری
patterning تقلید کردن
exemplary شایان تقلید
fabricate تقلید کردن
simulation تقلید تمارض
fabricated تقلید کردن
simulations تقلید تمارض
fabricates تقلید کردن
imitable قابل تقلید
imitability قابلیت تقلید
fabricating تقلید کردن
monkey تقلید دراوردن
emulate تقلید کردن
emulating <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
emulated تقلید کردن
imitativeness استعداد تقلید
mock تقلید دراوردن
personate تقلید کردن از
burlesques تقلید و هجوکردن
emulates تقلید کردن
pantomiming <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
hokeypokey تقلید واداواصول
imitatively از روی تقلید
burlesque تقلید و هجوکردن
monkeys تقلید دراوردن
mimesis تقلید هنر از واقعیات
adopting the opinion تقلید در مسائل شرعی
birdcall تقلید صدای پرنده
parodies تقلید مسخره امیزکردن
burlesque تقلید رقص لخت
burlesques تقلید رقص لخت
parody تقلید مسخره امیزکردن
inimitable غیر قابل تقلید
copycat <idiom> تقلید از شخص دیگری
sequacious اهل تقلید تابع
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
travesty تقلید مسخره امیز کردن
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
travesties تقلید مسخره امیز کردن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
simulates تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate تقلید نشان دادن وانمود کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
parody نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
transvestism تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
parodies نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
emulation نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
transvestites کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
transvestite کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
extracode توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machined یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machines یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
positive که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
plotter چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
imit ative deception فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
AI طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
assumes تظاهر کردن تقلید کردن
assume تظاهر کردن تقلید کردن
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com