English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
depauperate تقلیل یافته
Search result with all words
diminished : تقلیل یافته کاسته
reduced form فرم تقلیل یافته
diminished [قوس تقلیل یافته]
Other Matches
cut back تقلیل
reductions تقلیل
reduction تقلیل
reductional تقلیل
diminution تقلیل
lessened تقلیل یافتن
reduction of armamentes تقلیل تسلیحات
reduction ratio ضریب تقلیل
diminishes تقلیل یافتن
reductive تقلیل دهنده
diminish تقلیل یافتن
weakens تقلیل دادن
weakening تقلیل دادن
weakened تقلیل دادن
depletion رگ زنی تقلیل
lessening تقلیل یافتن
lessens تقلیل یافتن
weaken تقلیل دادن
deflation تقلیل قیمتها
lessen تقلیل یافتن
cut تقلیل دادن
cut back تقلیل دادن
monetary contraction تقلیل پول
reducing تقلیل دادن
data reduction تقلیل داده ها
deceleration lane خط تقلیل سرعت
reducing تقلیل یافتن
depletable تقلیل یافتنی
reduces تقلیل یافتن
cuts تقلیل دادن
reduces تقلیل دادن
reducer تقلیل دهنده
reducible تقلیل پذیر
reduce تقلیل یافتن
depopulation تقلیل نفوس
reduce تقلیل دادن
reduction coefficient ضریب تقلیل
partial reduction coefficient ضریب تقلیل جزئی
depletion تقلیل درامد ملی
deflation تقلیل میزان پول
scrimp نحیف تقلیل دادن
single reduction تقلیل سرعت تکی
depleting تقلیل درامد ملی
depletes تقلیل درامد ملی
reduction of capital تقلیل سرمایه شرکت
depleted تقلیل درامد ملی
deplete تقلیل درامد ملی
irreducible غیر قابل تقلیل
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
attenuates تقلیل دادن دقیق شدن
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
hypothermal وابسته به تقلیل درجه حرارت
cost reduction تقلیل قیمت تمام شده
cost saving درامد حاصل از تقلیل هزینه
reductase دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
cut down خلاصه کردن تقلیل دادن
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
attenuating تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate تقلیل دادن دقیق شدن
uncurtailed bars ارماتور بدون تقلیل مقطع
disrate پست کردن تقلیل رتبه دادن
haplosis تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
finding یافته
findings یافته
design strength مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
generalized تعمیم یافته
transferred انتقال یافته
tuned وفق یافته
expanded بسط یافته
organized سازمان یافته
porrect بسط یافته
transmissive انتقال یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
mature economy تکامل یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
structured ساخت یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
full-fledged تکامل یافته
full fledged تکامل یافته
abroad گسترش یافته
nascent پیدایش یافته
past پایان یافته
matched تطبیق یافته
downfallen زوال یافته
nee تولد یافته
glorified تجلیل یافته
endrgized انرژی یافته
wany کاهش یافته
waney کاهش یافته
due out خاتمه یافته
deployed گسترش یافته
awakened اگاهی یافته
instinct with force نیرو یافته
extended تمدید یافته
linked پیوند یافته
done وقوع یافته
allocated اختصاص یافته
instinct with life روح یافته
developed contries ممالک توسعه یافته
mature soil خاک تکامل یافته
development system سیستم توسعه یافته
extended precision دقت توسعه یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
linked subroutine زیربرنامه پیوند یافته
extended memory حافظه توسعه یافته
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
mature economy اقتصاد رشد یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
elaborated code رمز بسط یافته
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
formatted display نمایش شکل یافته
inning زمین باز یافته
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
reborn تولد تازه یافته
sort merge program پردازش تعمیم یافته
structured design طراحی ساختار یافته
structured english انگلیسی ساخت یافته
structured walkthroughs بررسیهای ساخت یافته
organises بازار سازمان یافته
organising بازار سازمان یافته
organize بازار سازمان یافته
organizing بازار سازمان یافته
find چیز یافته مکشوف
finds چیز یافته مکشوف
contd مخفف ادامه یافته
twice born تولدتازه روحانی یافته
reduced mass جرم کاهش یافته
bimanual بادودست انجام یافته
allopatric بتنهایی وقوع یافته
organizes بازار سازمان یافته
organized market بازار سازمان یافته
centralized design طراحی تمرکز یافته
redivivus تولد تازه یافته
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> ارزان یافته خوار است .
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
generalized function تابع تعمیم یافته [ریاضی]
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
salvages اموال نجات یافته از خطر
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
crumblings فاسد شده زوال یافته
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvaging اموال نجات یافته از خطر
reborn تغییر حالت روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
completing خاتمه یافته یا کامل شده
completes خاتمه یافته یا کامل شده
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
completed خاتمه یافته یا کامل شده
complete خاتمه یافته یا کامل شده
airborne بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
structured flowchart نمودار گردش کار ساخت یافته
new born زاییده شده تازه تولد یافته
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
substantiative بادلیل اثبات شده تجسم یافته
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
ebcdic کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
array ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
arrays ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
coextensive باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
NetView معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com