Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
Search result with all words
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
Other Matches
i.f.
فرکانس میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
high frequency amplification
تقویت فرکانس بالا
frequency selective amplifier
تقویت کننده سلکتیو فرکانس
low frequency current gain
تقویت جریان فرکانس پایین
high frequency current gain
تقویت جریان فرکانس بالا
high frequency amplification stag
طبقه تقویت فرکانس بالا
low frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس پایین
high frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس بالا
wobbulator
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
high frequency
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
resonances
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
instantaneous frequency
مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
center back
بک میانی
mesal
میانی
median
میانی
mesial
میانی
mesne
میانی
center land
خط میانی
middle deck
پل میانی
midline
خط میانی
mesail
میانی
mediums
میانی
medium
میانی
medial
میانی
centric
میانی
inmost
میانی
mediates
میانی
mediate
میانی
mediated
میانی
mediating
میانی
centrical
میانی
innermost
میانی
intermediate
طبقه میانی
middle
میانی وسطی
middles
میانی وسطی
tun dish throught
پاتیل میانی
intermediate
عضو میانی
halfback
بازیگرخط میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
hogging
تنش میانی
meddled
میانی وسطی
meddles
میانی وسطی
median
سکوی میانی
lower boom
بوم میانی
halfback
بازیگر میانی
midpoints
نقطه میانی
midpoint
نقطه میانی
meddle
میانی وسطی
interband
باند میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate link
حلقه میانی
intermediate layer
لایه میانی
intermediate image
تصویر میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate field
میدان میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate phase
فاز میانی
interphase
فاز میانی
mid-
میانی وسطی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
interconnection
اتصال میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate plate
صفحه میانی
mid
میانی وسطی
lower boom
تیرک میانی
center wing
بال میانی
midsection
قطعه میانی
mesencephalon
مغز میانی
mid flap
فلپ میانی
middle ear
گوش میانی
middle fraction
جزء میانی
ridge rope
سیم میانی
middle fraction
پاره میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
central strip
نوار میانی
middle part
قسمت میانی
central reserve
سکوی میانی
center line
خط میانی زمین
midfield line
خط میانی زمین
center section
بال میانی
neutral wire
سیم میانی
tympanum
گوش میانی
median income
درامد میانی
neutral conductor
سیم میانی
drop keel
تیغه میانی
cut splice
پیوند میانی
center circle
دایره میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
middle layer
قشر میانی
center stripe
خط میانی زمین
looming
قسمت میانی پارو
cif
فرمت میانی معروف
rail
الت میانی در و پنجره
dermis
غشاء میانی پوست
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
half length illusion
خطای ادراکی میانی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
third ventricle
بطن میانی مغز
grounded neutral
سیم میانی زمین
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
loomed
قسمت میانی پارو
middle
منطقه میانی زمین
middles
منطقه میانی زمین
intercede
پادر میانی کردن
loom
قسمت میانی پارو
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
interceding
پادر میانی کردن
intercedes
پادر میانی کردن
looms
قسمت میانی پارو
vermis
قطعه میانی مخچه
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
interceded
پادر میانی کردن
deep
نقطه میانی سر پیچ
centers
نقط ه میانی چیزی
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
centre
نقط ه میانی چیزی
center
نقط ه میانی چیزی
centred
نقط ه میانی چیزی
center back
بازیگر میانی خط عقب
amidship
قسمت میانی قایق
deepest
نقطه میانی سر پیچ
deeper
نقطه میانی سر پیچ
centered
نقط ه میانی چیزی
media
پوشش میانی سرخرگ
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
flankerback
بازیگر میانی جناح
bilge board
تخته میانی قایق
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
medice
قسمت میانی زمین
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
center ice circle
داره میانی زمین
seat
قسمت میانی زین اسب
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
seated
قسمت میانی زین اسب
seats
قسمت میانی زین اسب
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
otitis media
[OM]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
big man
بازیگر میانی بیس بال
middle ear inflammation
[MEI]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
drawman
مرد میانی برای رویارویی
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
Biedermeier
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
interpage
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
frequence
فرکانس
frequency
فرکانس
frequencies
فرکانس
low frequency
فرکانس کم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com