Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
concurrent reinforcement	تقویت همزمان
Other Matches
processor	به صورت همزمان همزمان کار کند
telephone repeater	دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
radar picket	ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
synchronic	همزمان
paralleled	همزمان
contemporaries	همزمان
simultaneously	همزمان
simultaneous	همزمان
parallels	همزمان
synchronous	همزمان
synchronizer	همزمان گر
concurrent	همزمان
coincidentally	همزمان
contemporary	همزمان
paralleling	همزمان
isochronous	همزمان
isochrone	همزمان
proportional	همزمان
parallelled	همزمان
parallel	همزمان
parallelling	همزمان
synchronous phase advance	خازن همزمان
synchronous impedance	ناگذرایی همزمان
coincide	همزمان بودن
synchronous admittance	گذرایی همزمان
synchronous communication	ارتباط همزمان
synchronous condenser	خازن همزمان
synchronous generator	مولد همزمان
synchronous device	دستگاه همزمان
synchronized sweep	روبش همزمان
synchronizes	همزمان کردن
synchronize	همزمان کردن
selsyn	موتور همزمان
synchronised	همزمان کردن
simultaneity	همزمانی همزمان
synchronizing	همزمان سازی
simultaneous extinction	خاموشی همزمان
syncheronous communications	مخابره همزمان
synchrinized	همزمان بودن
synchronic	همگاه همزمان
synchronization	همزمان سازی
concurrent operation	عملکرد همزمان
coinciding	همزمان بودن
concurrent execution	اجرای همزمان
concentred reaction	واکنش همزمان
concentred exchange	تبادل همزمان
synchronises	همزمان کردن
concentred elimination	حذف همزمان
coincides	همزمان بودن
synchronous telegraphy	تلگراف همزمان
concurrent processing	پردازش همزمان
simultaneous processing	پردازش همزمان
synchronising	همزمان کردن
concurrent training	اموزش همزمان
concurrent validity	اعتبار همزمان
concurrent variation	تغییر همزمان
coincided	همزمان بودن
synchroscope	همزمان نما
synchronous reactance	راکتانس همزمان
synchronous network	شبکه همزمان
synchronous operation	عملیات همزمان
concurrent	تقریباگ همزمان
synchronous transmission	انتقال همزمان
concurrent	همرو همزمان
synchronous machine	ماشین همزمان
synchronous vibrator	لرزه گر همزمان
synchronous speed	سرعت همزمان
synchronous motor	موتور همزمان
synchronous transmission	مخابره همزمان
concurrently	اجرای همزمان
concurrent program execution	اجرای همزمان برنامه
concurrent programming	برنامه نویسی همزمان
paralleling	که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing	همزمان ساز افقی
held ball	گرفتن همزمان توپ
paralleling	که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication	ارتباطات همزمان دودویی
coincident penalty	پنالتی همزمان دو تیم
parallelling	که همزمان ارسال می شوند
compatability	قابلیت کار همزمان
parallels	که همزمان ارسال شود
parallels	که همزمان ارسال می شوند
parallelled	که همزمان ارسال می شوند
parallelled	که همزمان ارسال شود
full duplex	پروتکل دوسوی همزمان
acoustic synchronizer	همزمان ساز صوتی
parallelling	که همزمان ارسال شود
synchronizing separator	جداکننده همزمان سازی
simultaneous input/output	ورودی و خروجی همزمان
simultaneous color television	تلویزیون رنگی همزمان
parallel	که همزمان ارسال شود
volley fire	پرتاب همزمان گلوله ها با هم
synchronizer	دستگاه همزمان کننده
parallel	که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal	پیام همزمان ساز
two way simultaneous operation	عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing torque	گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing pulses	ضربههای همزمان سازی
paralleled	که همزمان ارسال شود
paralleled	که همزمان ارسال می شوند
bisync	synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplex	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes	ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex	ارسال داده در دو جهت همزمان
simultaneous	باهم واقع شونده همزمان
synchronizing limiter	لامپ مراقب همزمان سازی
color sync signal	پیام همزمان ساز رنگ
synchronised	همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts	پیام همزمان ساز رنگ
burst	پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes	همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer	مانند تعداد عملوند همزمان
synchronises	همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize	همزمان شدن با هم مطابق کردن
overlap processing	اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronising	همزمان شدن با هم مطابق کردن
petri nets	مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
immediate	عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronises	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem	وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems	وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronising	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronize	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
operand	عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
doubled	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronised	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous	آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
multiple foul	خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
synchronizes	همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous	دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
reinforce	تقویت
abet	تقویت
boost	تقویت
over protection	تقویت
reinforcements	تقویت ها
gain	تقویت
gained	تقویت
magnification factor	تقویت
gains	تقویت
revivals	تقویت
consolidation	تقویت
boosted	تقویت
boosting	تقویت
furtherance	تقویت
strutting	تقویت
corroboration	تقویت
boosts	تقویت
nutrition	تقویت
abetment	تقویت
revival	تقویت
reinforcement	تقویت
fortification	تقویت
strengthening	تقویت
auxesis	تقویت
amplification	تقویت
intensification	تقویت
ampilification	تقویت
support	تقویت
alimentation	تقویت
reinforces	تقویت
invigoration	تقویت
afforcement	تقویت
fortifications	تقویت
isochronal	همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
simultaneous	ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
paralleling	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
sdlc	Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
multi tasking	همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallelled	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
interleaving	به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
pseudostereo	ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
multitasking	همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coresident	دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
parallels	که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
multiplication factor	ضریب تقویت
mixed reinforcement	تقویت مختلط
positive reinforcement	تقویت مثبت
reinforcer	تقویت کننده
partial rienforcement	تقویت سهمی
negative reinforcement	تقویت منفی
propping	تقویت قائم
propped	تقویت قائم
prop	تقویت قائم
subsidiary	تقویت کننده
subsidiaries	تقویت کننده
low frequency compensation	تقویت بسامد کم
multiple reinforcement	تقویت چندگانه
maximum gain	تقویت حداکثر
primary reinforcement	تقویت نخستین
reenforce	از نو تقویت کردن
web stiffness	تقویت جان
voltage amplification	تقویت ولتاژ
verbal reinforcement	تقویت کلامی
undergird	تقویت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com