Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
main amplifier
تقویت کننده اصلی
Other Matches
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
subsidiary
تقویت کننده
regenerator
تقویت کننده
magnifier
تقویت کننده
amplifire
تقویت کننده
subsidiaries
تقویت کننده
boosters
تقویت کننده
augmentor
تقویت کننده
line amplifier
تقویت کننده خط
corroborator
تقویت کننده
amplifier
تقویت کننده
line repeater
تقویت کننده خط
amplifiers
تقویت کننده
reinforcer
تقویت کننده
booster
تقویت کننده
feedback amplifier
تقویت کننده فیدبک
relay amplifier
تقویت کننده امدادی
magnetoresistive amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
secondary reinforcer
تقویت کننده ثانوی
multiplier
دستگاه تقویت کننده
repeater station
مرکز تقویت کننده
audio amplifier
تقویت کننده صوتی
sense amplifier
تقویت کننده حسی
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
magnifier
تقویت کننده نور
fringing groove
شیار تقویت کننده
transistors
تقویت کننده کریستالی
preamplifier
پیش تقویت کننده
input amplifier
تقویت کننده اولیه
input amplifier
تقویت کننده ورودی
video amplifier
تقویت کننده تصویری
transistor
تقویت کننده کریستالی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
amplifire tube
لامپ تقویت کننده
sounder resonator
تقویت کننده صدا
operational amplifier
تقویت کننده محاسباتی
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
image intensifier tube
تقویت کننده تصویر
multiplier
تقویت کننده ولتسنج
voltage amplifier
تقویت کننده ولتاژ
amplifying valve
لامپ تقویت کننده
power amplifier
تقویت کننده قدرت
reinforcing stimulus
محرک تقویت کننده
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی
differential amplifier
تقویت کننده تفاضلی
telephone repeater
تقویت کننده تلفن
pulse amplifier
تقویت کننده پالس
output amplifier
تقویت کننده خروجی
hydraulic booster unit
تقویت کننده هیدرولیکی
light amplifier
تقویت کننده ی نور
terminal repeater
تقویت کننده نهایی
energizer
تقویت کننده ترمز
tube amplifier
تقویت کننده لامپی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
microphone amplifier
تقویت کننده میکروفن
z axis amplifier
تقویت کننده محور "زد"
multiple amplifier
تقویت کننده چند طبقه
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
telephone amplifying tube
لامپ تقویت کننده تلفن
low pass amplifier
تقویت کننده پایین گذر
intensity amplifier
تقویت کننده شدت روشنایی
sound volume amplifier
تقویت کننده شدت صوت
backlogs
ستون فقرات تقویت کننده
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
low frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس پایین
telephone repeater valve
لامپ تقویت کننده تلفنی
push pull amplifier
تقویت کننده پوش- پول
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
high frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس بالا
reinforcing
نیروی تقویتی تقویت کننده
y axis amplifier
تقویت کننده محور ایگرگ
x axis amplifier
تقویت کننده محور ایکس
magnetic amplifier
تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
frequency selective amplifier
تقویت کننده سلکتیو فرکانس
backlog
ستون فقرات تقویت کننده
cascade image intensifier
تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
y amplifier
تقویت کننده با سیستم انحراف عمودی
lat machine
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
x amplifier
تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
zymosthenic
تقویت کننده قدرت انزیم یادیاستاز
stereophonic
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
high fidelity amplifier
امپلی فایرهای فا تقویت کننده باکیفیت عالی
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
colminator
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
incidence of taxation
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
preventive war
جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
furtherance
تقویت
amplification
تقویت
ampilification
تقویت
auxesis
تقویت
abetment
تقویت
fortification
تقویت
reinforces
تقویت
magnification factor
تقویت
reinforce
تقویت
abet
تقویت
over protection
تقویت
alimentation
تقویت
afforcement
تقویت
reinforcement
تقویت
strengthening
تقویت
invigoration
تقویت
corroboration
تقویت
strutting
تقویت
intensification
تقویت
fortifications
تقویت
revivals
تقویت
revival
تقویت
boosted
تقویت
boosting
تقویت
boosts
تقویت
gains
تقویت
gained
تقویت
nutrition
تقویت
gain
تقویت
boost
تقویت
support
تقویت
consolidation
تقویت
reinforcements
تقویت ها
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
magnification ratio
ضریب تقویت
primary reinforcement
تقویت نخستین
reinforce
تقویت یکانها
coefficient amplification
ضریب تقویت
continuous reinforcement
تقویت پیاپی
conjunctive reinforcement
تقویت عطفی
concurrent reinforcement
تقویت همزمان
chained reinforcement
تقویت زنجیرهای
gain
بهره تقویت
interval reinforcement
تقویت فاصلهای
reinforce
تقویت کردن
bolsters
تقویت کردن
support
تقویت تایید
edify
تقویت کردن
reenforce
از نو تقویت کردن
bolstered
تقویت کردن
bolster
تقویت کردن
amplification
توسعه تقویت
covert reinforcement
تقویت نااشکار
critical amplification
تقویت بحرانی
prop
تقویت قائم
propped
تقویت قائم
low frequency compensation
تقویت بسامد کم
propping
تقویت قائم
reinforcement of weld
تقویت جوش
reinforces
تقویت یکانها
multiple reinforcement
تقویت چندگانه
intensified
تقویت کردن
intensifies
تقویت کردن
relays
تقویت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com