English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
intermediate repeater تقویت کننده میانی
Search result with all words
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
Other Matches
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
line amplifier تقویت کننده خط
line repeater تقویت کننده خط
booster تقویت کننده
subsidiary تقویت کننده
boosters تقویت کننده
magnifier تقویت کننده
subsidiaries تقویت کننده
reinforcer تقویت کننده
corroborator تقویت کننده
amplifier تقویت کننده
amplifire تقویت کننده
amplifiers تقویت کننده
regenerator تقویت کننده
augmentor تقویت کننده
differential amplifier تقویت کننده تفاضلی
reinforcing stimulus محرک تقویت کننده
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی
relay amplifier تقویت کننده امدادی
repeater station مرکز تقویت کننده
magnetoresistive amplifier تقویت کننده مغناطیسی
tube amplifier تقویت کننده لامپی
magnifier تقویت کننده نور
terminal repeater تقویت کننده نهایی
z axis amplifier تقویت کننده محور "زد"
energizer تقویت کننده ترمز
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
voltage amplifier تقویت کننده ولتاژ
pulse amplifier تقویت کننده پالس
light amplifier تقویت کننده ی نور
video amplifier تقویت کننده تصویری
transistors تقویت کننده کریستالی
transistor تقویت کننده کریستالی
power amplifier تقویت کننده قدرت
feedback amplifier تقویت کننده فیدبک
image intensifier tube تقویت کننده تصویر
fringing groove شیار تقویت کننده
input amplifier تقویت کننده اولیه
input amplifier تقویت کننده ورودی
hydraulic booster unit تقویت کننده هیدرولیکی
preamplifier پیش تقویت کننده
main amplifier تقویت کننده اصلی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
operational amplifier تقویت کننده محاسباتی
amplifire tube لامپ تقویت کننده
amplifying valve لامپ تقویت کننده
microphone amplifier تقویت کننده میکروفن
sounder resonator تقویت کننده صدا
multiplier تقویت کننده ولتسنج
telephone repeater تقویت کننده تلفن
output amplifier تقویت کننده خروجی
multiplier دستگاه تقویت کننده
audio amplifier تقویت کننده صوتی
sense amplifier تقویت کننده حسی
secondary reinforcer تقویت کننده ثانوی
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
low frequency amplifier تقویت کننده فرکانس پایین
telephone repeater valve لامپ تقویت کننده تلفنی
impluse amplifier تقویت کننده ضربه جریان
intensity amplifier تقویت کننده شدت روشنایی
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
high frequency amplifier تقویت کننده فرکانس بالا
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
telephone amplifying tube لامپ تقویت کننده تلفن
x axis amplifier تقویت کننده محور ایکس
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
frequency selective amplifier تقویت کننده سلکتیو فرکانس
push pull amplifier تقویت کننده پوش- پول
y axis amplifier تقویت کننده محور ایگرگ
sound volume amplifier تقویت کننده شدت صوت
reinforcing نیروی تقویتی تقویت کننده
low pass amplifier تقویت کننده پایین گذر
backlogs ستون فقرات تقویت کننده
backlog ستون فقرات تقویت کننده
x amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
cascade image intensifier تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
lat machine دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
corroborative تایید کننده- موید- تقویت امیز
y amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف عمودی
zymosthenic تقویت کننده قدرت انزیم یادیاستاز
stereophonic دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
high fidelity amplifier امپلی فایرهای فا تقویت کننده باکیفیت عالی
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
colminator تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
mediated میانی
median میانی
mesial میانی
mesne میانی
innermost میانی
center back بک میانی
middle deck پل میانی
mediates میانی
mediating میانی
mediums میانی
centric میانی
midline خط میانی
inmost میانی
medium میانی
centrical میانی
mediate میانی
mesail میانی
mesal میانی
center land خط میانی
medial میانی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
intermediate transmitter فرستنده میانی
middle fraction پاره میانی
intermediate phase فاز میانی
intermediate link حلقه میانی
interphase فاز میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate layer لایه میانی
middle part قسمت میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
intermediate plate صفحه میانی
middle layer قشر میانی
median income درامد میانی
neutral conductor سیم میانی
lower boom بوم میانی
lower boom تیرک میانی
midsection قطعه میانی
meddle میانی وسطی
meddled میانی وسطی
meddles میانی وسطی
mesencephalon مغز میانی
intermediate points جهات میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
middle fraction جزء میانی
middle ear گوش میانی
mid flap فلپ میانی
middles میانی وسطی
middle میانی وسطی
neutral wire سیم میانی
center circle دایره میانی
cut splice پیوند میانی
dorsomedial پشتی- میانی
drop keel تیغه میانی
buffer حافظه میانی
halfback بازیگر میانی
halfback بازیگرخط میانی
i.f. فرکانس میانی
midpoints نقطه میانی
midpoint نقطه میانی
tympanum گوش میانی
center stripe خط میانی زمین
tun dish throught پاتیل میانی
center line خط میانی زمین
center section بال میانی
center wing بال میانی
midfield line خط میانی زمین
central reserve سکوی میانی
central strip نوار میانی
intermediate عضو میانی
intermediate طبقه میانی
ridge rope سیم میانی
median سکوی میانی
hogging تنش میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate band باند میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
interband باند میانی
intermediate anneal التهاب میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
interconnection اتصال میانی
mid میانی وسطی
mid- میانی وسطی
centers نقط ه میانی چیزی
cif فرمت میانی معروف
deepest نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
looms قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
loom قسمت میانی پارو
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
deep نقطه میانی سر پیچ
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
centred نقط ه میانی چیزی
centre نقط ه میانی چیزی
centered نقط ه میانی چیزی
looming قسمت میانی پارو
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
center back بازیگر میانی خط عقب
center نقط ه میانی چیزی
bilge board تخته میانی قایق
third ventricle بطن میانی مغز
middles منطقه میانی زمین
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com