English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
french telephone تلفن دارای گوشی ودهانی نصب بر روی یک دسته
Other Matches
earphone گوشی تلفن
headset گوشی سر تلفن
receivers گوشی تلفن
telephone earphone گوشی تلفن
headsets گوشی سر تلفن
telephone receiver گوشی تلفن
hand set گوشی تلفن
earphones گوشی تلفن
receiver گوشی تلفن
cordless [cordless telephone] گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
head set یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
head phone گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
to talk in a whisper بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
plumose دارای دسته پر
ani سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phoned تلفن تلفن زدن
phones تلفن تلفن زدن
phoning تلفن تلفن زدن
phone تلفن تلفن زدن
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
head phone گوشی سر
headset گوشی
telephone earphone گوشی
headset گوشی سر
ear trumpet گوشی
receivers گوشی
uniaural یک گوشی
headsets گوشی سر
binaural دو گوشی
triangularity سه گوشی
aural گوشی
head reciever گوشی
triangular سه گوشی
otophone گوشی
receiver گوشی
headphone گوشی
headsets گوشی
sonifer گوشی
hand set گوشی
auric گوشی
dichotic listening شنود دو گوشی
head phone گوشی بی سیم
septangular هفت گوشی
stethoscopes گوشی طبی
auricular گوشی سماعی
entotic درون گوشی
monaural hearing شنوایی یک گوشی
susurration بیخ گوشی
earphones بلندگوی گوشی
diotic stimulation تحریک دو گوشی
dichotic stimulation تحریک دو گوشی
whisper بیخ گوشی
whispered بیخ گوشی
earphone بلندگوی گوشی
whispering بیخ گوشی
whispers بیخ گوشی
gamesomeness بازی گوشی
stethoscope گوشی طبی
stethoscope گوشی پزشکی
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
stethoscope استتوسکوپ [گوشی پزشکی]
Please do not hang up! گوشی را نگه دارید!
side tone صدای جانبی گوشی
otic وابسته بشنوایی گوشی
jack باربردار قلاب گوشی
wire-tapped نهان گوشی تلفنی
otogenic tone زنگ زدن گوشی
wire-tap نهان گوشی تلفنی
stethoscopes گوشی ضربان سنج
he rounded me in the ear that در گوشی بمن گفت
thumb nut مهره گوشی دار
stethoscope گوشی ضربان سنج
head phone گوشی کلهای بی سیم
wire-tapping نهان گوشی تلفنی
thumb screw پیچ گوشی دار
acoustical trumpet گوشی برای کرها
jacks باربردار قلاب گوشی
wire-taps نهان گوشی تلفنی
gavel [سه گوشی کنار شیروانی] [معماری]
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
aural مربوط به گوش یا سامعه گوشی
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Hold the line, please! لطفا گوشی را نگه دارید!
pegbox سرساز که جای گوشی انهاست
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
gables سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
parotitic دچار اماس در غده بنا گوشی
gable سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
magic square چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
ear tab گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear cap گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
stethoscopic وابسته به گوشی طبی یاضربان سنج
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
parotid duct لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
fur ruff قسمت پشم دار دور کلاه گوشی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
they came in bands دسته دسته امدند
sect دسته دسته مذهبی
assort دسته دسته شدن
windrow دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
troop دسته دسته شدن
assort دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
streams of people دسته دسته مردم
shoals of people دسته دسته مردم
in detail مفصلا دسته دسته
regiment دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
sects دسته دسته مذهبی
group دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
sort دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gables سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
gable سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
stereos صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
service man تلفن چی
telephone code کد تلفن
phones تلفن
phone تلفن
telephone تلفن
telephone circuit خط تلفن
phoned تلفن
phoning تلفن
telephones تلفن
telephoned تلفن
telephoning تلفن
telephone operator تلفن چی
telephone jack جک تلفن
telephone line خط تلفن
operator تلفن چی
operators تلفن چی
auto شماره تلفن
extension telephone تلفن فرعی
telephone exchange مرکز تلفن
telephone condenser خازن تلفن
telephone jack مادگی تلفن
telephnone book دفتر تلفن
telephoning تلفن زدن
telephoning تلفن کردن
telephone d. دفتر تلفن
toll exchange مرکز تلفن
telephone cable کابل تلفن
radio-telephones تلفن بی سیم
telephone channel کانال تلفن
telephone charge هزینه تلفن
telephone circuit مدار تلفن
radio-telephone تلفن بی سیم
to ring up تلفن کردن به
radio telephone تلفن بی سیم
telephone conduit کانال تلفن
telephone cord بند تلفن
telephone transformer مبدل تلفن
telephone fuse فیوز تلفن
ring تلفن زدن
telephone system سیستم تلفن
telephone switching technique فن سوئیچینگ تلفن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com