English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
Other Matches
turbojet جت توربینی
turboblower بادبزن توربینی
turboblower دمنده توربینی
turbine pump پمپ توربینی
turboprop ملخ توربینی ناو یا هواپیما
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
turbos پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
turbo پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
air impingment starter نوعی استارتر در موتورهای توربینی کوچک
gas trubine توربینی که توسط گاز کار وحرکت میکند
jet a سوخت موتور توربینی که دردمای 04 درجه منجمدمیشود
turbocharger شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
turbosupercharger سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
turbostarter استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
turbopump پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
deep عمیق
deepest عمیق
fathomless عمیق
deep rooted عمیق
deeper عمیق
profound عمیق
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
suspiration نفس عمیق
profoundly بطور عمیق
advance cracking ترکهای عمیق
crevasse شکاف عمیق
abysm بسیار عمیق
willie waught جرعه عمیق
abysses بسیار عمیق
recondite عمیق پیچیده
abyss بسیار عمیق
midnight دل شب تاریکی عمیق
crevasses شکاف عمیق
heartstrings احساسات عمیق
in-depth دقیق و عمیق
soaking pit کوره عمیق
canyons دره عمیق
canyon دره عمیق
channels قسمت عمیق اب
channelled قسمت عمیق اب
channeling قسمت عمیق اب
channeled قسمت عمیق اب
channel قسمت عمیق اب
inhalation نفس عمیق
sopor خواب عمیق
deep well چاه عمیق
deep percolation نفوذ عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
grand opera اپرای عمیق
deep drawing کشش عمیق
deep fording عبور از اب عمیق
deep hole boring سوراخ عمیق
deep hole drilling سوراخ عمیق
depth charges خرج عمیق
depth charge خرج عمیق
deep targets هدفهای عمیق
pit type furnace کوره عمیق
pumpman تلمبه زن
pumper تلمبه زن
antliae تلمبه
antlia تلمبه
pumped تلمبه
pump تلمبه
pumps تلمبه
water pump تلمبه اب
guns تلمبه
gun تلمبه
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
diving well قسمت عمیق استخر
canon دره عمیق وباریک
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
ebb tide جریان جذر عمیق
pit furnace crane جراثقال کوره عمیق
heartstring عمیق ترین احساسات دل
steepest دارای شیب عمیق
psychognosy مطالعه عمیق روانی
psychognosis مطالعه عمیق روانی
pit type furnace کوره نوع عمیق
steep دارای شیب عمیق
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
canons دره عمیق وباریک
bathyal مربوط به دریای عمیق
To take a deep breath . نفس عمیق کشیدن
clunks صدای عمیق و تو خالی
clunk صدای عمیق و تو خالی
suspire نفس عمیق کشیدن
subsoil ploughing شخم گود یا عمیق
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
deep charge خرج عمیق دریایی
ravines دره تنگ و عمیق
subsoil شخم عمیق زدن
deep fording عبوراز پایاب عمیق
ravine دره تنگ و عمیق
pulsimeter تلمبه بخار
pulsometer تلمبه بخار
pump barrel سیلندر تلمبه
spary gun تلمبه تزریق
pump cistern مخزن تلمبه
pump dale لوله تلمبه
spray gun تلمبه سمپاش
suction pump تلمبه مکنده
to pump up تلمبه زدن
pumping ststion تلمبه خانه
pumping station تلمبه خانه
suction pump تلمبه مکشی
pump house تلمبه خانه
pumping تلمبه زنی
displacement pump تلمبه حجمی
diffusion pump تلمبه پخشی
bicycle pump تلمبه دوچرخه
air pump تلمبه هوا
acid pump تلمبه اسید
guns تلمبه دستی
gun تلمبه دستی
grease guns تلمبه ی گریسکاری
grease gun تلمبه ی گریسکاری
pumps صدای تلمبه
pumps تلمبه زنی
pumped صدای تلمبه
pumped تلمبه زنی
pump صدای تلمبه
pump تلمبه زنی
force pump تلمبه فشاری
fule pump تلمبه سوخت
pumping ststion جایگاه تلمبه
petrol pump تلمبه بنزین
gas pump تلمبه بنزین
helical pump تلمبه حلزونی
lift pump تلمبه کششی
metal spray gun تلمبه فلزپاش
heat pump تلمبه گرمایی
garden engine تلمبه اب پاش
plunges گودال عمیق سرازیری تند
total discharge تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
plunged گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
plunge گودال عمیق سرازیری تند
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole boring machine دستگاه مته سوراخ عمیق
spray دواپاشی تلمبه سم پاش
pump با تلمبه خالی کردن
rams تلمبه کلوخ کوب
sprayed دواپاشی تلمبه سم پاش
rammed تلمبه کلوخ کوب
sump pump تلمبه لجن کشی
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
caulking gun تلمبه بتونه زنی
sprays دواپاشی تلمبه سم پاش
double suction pump تلمبه با مکش دو طرفه
radial flow pump تلمبه با جریان شعاعی
ram تلمبه کلوخ کوب
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
suction مکش سوپاپ تلمبه
pumped با تلمبه خالی کردن
to pump dry با تلمبه خشک انداختن
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
hand lever operated grease gun تلمبه دستی گریس
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
blade پره تلمبه تیغ
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
circular casing pump تلمبه پا بده دایرهای
pumps با تلمبه خالی کردن
spraying دواپاشی تلمبه سم پاش
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
ruts جای چرخ عمیق روی شوسه
rut جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
lift [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
to pump up a tire تایری را با تلمبه باد کردن
pumps باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pumped باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pump باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
deep discharge تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
hydraulic ram تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
stirrup pump تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
to fang a pump براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com