English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (1 milliseconds)
English Persian
radio telegraphy تلگراف بیسیم
wireless telegraphy تلگراف بیسیم
Search result with all words
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
Other Matches
wire تلگراف کردن تلگراف زدن
wires تلگراف کردن تلگراف زدن
radio telephony تلفن بیسیم
radiophone تلفن بیسیم
radio telephone transmitter فرستنده تلفن بیسیم
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
telegraphs تلگراف
telegraphically با تلگراف
telegraph تلگراف
telegraphed تلگراف
telegraphing تلگراف
cablegram تلگراف
telegrams تلگراف
telegraphy فن تلگراف
cabled تلگراف
telegraphy تلگراف
cable تلگراف
telegram تلگراف
impluse telegraphy تلگراف ایمپولزی
radiotelegraph تلگراف بی سیم
phonoplex telegraphy تلگراف فونوپلکس
line telegraphy تلگراف خطی
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
telegraph apparatus دستگاه تلگراف
telegraph alphabet الفبای تلگراف
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
spark sending تلگراف جرقهای
telegraph cable کابل تلگراف
telegraph engineering تکنیک تلگراف
relay magnet رله تلگراف
telegraph key تکمه تلگراف
radioteletype تلگراف بی سیم
telegrapher تلگراف کننده
telegraph relay رله تلگراف
radiotelegraphy تلگراف بی سیم
radiotelegraphic تلگراف بی سیم
telegraphic alphabet الفبای تلگراف
telegraphic key شستی تلگراف
radiotelegraph رادیو تلگراف
dispensers نافرهزینه تلگراف
wirelesses تلگراف بی سیم
telegraph تلگراف کردن
telegraphed دستگاه تلگراف
telegraphed تلگراف کردن
telegraphing دستگاه تلگراف
by wire بوسیله تلگراف
telegraphing تلگراف کردن
telegraphs تلگراف کردن
telegram تلگراف کردن
telegraph دستگاه تلگراف
central office تلکس و تلگراف
wireless تلگراف بی سیم
cable سیم تلگراف
duplex telegraphy تلگراف دوگانه
cable تلگراف کردن
cabled سیم تلگراف
duplex telegraphy تلگراف دو جهتی
telegrams تلگراف کردن
dispenser نافرهزینه تلگراف
cabled تلگراف کردن
telegraphs دستگاه تلگراف
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
rewiring دوباره تلگراف زدن
rewired دوباره تلگراف زدن
rewire دوباره تلگراف زدن
wireway سیم تلگراف و تلفن
rewires دوباره تلگراف زدن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
quadruplex telegraphy تلگراف تمام جهتی
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
quadruplex circuit تلگراف تمام جهتی
polar duplex telegraphy تلگراف دو جهتی قطبی
fire alarm telegraph تلگراف اتش سوزی
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
multiplex telegraphy تلگراف چند جهتی
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
interband telegraphy تلگراف باند میانی
ink writer در تلگراف مرکب نویس
quadruplex telephony تلگراف تمام جهتی
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
surface line خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
teleprinter وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
cable سیم کشی کردن تلگراف کردن
ticker دارای صدای تیک تیک تلگراف
cabled سیم کشی کردن تلگراف کردن
wires سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire سیم تلگراف سیم کشی کردن
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com