English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
Other Matches
action on the blade تماس با شمشیر حریف
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
A green leaf is the gift of a dervish . <proverb> برگ سبزى است تیفه درویش .
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
swordsman شمشیر زن
spit شمشیر
spits شمشیر
spurtle شمشیر
sword شمشیر
swords شمشیر
blade شمشیر
bilboa شمشیر
bolo شمشیر
bilbo شمشیر
baldric بند شمشیر
at the point of the sword بدم شمشیر
gladiate شمشیر مانند
foible تیغه شمشیر
hilts دسته شمشیر
foilsman شمشیر باز
steel شمشیر پولادی
steeled شمشیر پولادی
steeling شمشیر پولادی
steels شمشیر پولادی
to carry sword شمشیر جستن
fencer شمشیر باز
swordsmanship شمشیر بازی
swordsman شمشیر باز
foibles تیغه شمشیر
pommel قبه شمشیر
sword cut زخم شمشیر
hilt دسته شمشیر
fence شمشیر بازی
fences شمشیر بازی
swordplay فن شمشیر بازی
rapiers شمشیر دودم
rapier شمشیر دودم
handle قبضه شمشیر
handles قبضه شمشیر
sword cutter شمشیر ساز
sword dance رقص شمشیر
pommels قبه شمشیر
scabbards غلاف شمشیر
scabbard غلاف شمشیر
daito شمشیر بزرگ
swordlike شمشیر مانند
sabre cut زخم شمشیر
sword knot شرابه شمشیر
sword fish شمشیر ماهی
blade تیغه شمشیر
swordfish شمشیر ماهی.
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
claymore شمشیر دودمه
tucker شمشیر ساز
swordfishes شمشیر ماهی.
backsword شمشیر یک لبهء برنده
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
academic assault شمشیر بازی نمایشی
in line شمشیر در وضع حمله
fence شمشیر بازی کردن
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
fences شمشیر بازی کردن
scimitar شمشیر هلالی شکل
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
falchion شمشیر کوتاه و پهن
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
sabres شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
saber شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
sabre شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
contingence تماس
ding تماس
contact تماس
line of contact خط تماس
contact line خط تماس
contacting تماس
tangency تماس
taction تماس
contacts تماس
impact تماس
tangents تماس
impacts تماس
tangent تماس
contacted تماس
impinging تماس
touches برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
contact surface سطح تماس
area contact سطح تماس
tuch تماس دادن با
contact diameter قطر تماس
contiguity برخورد تماس
to be in contact تماس داشتن
contact party گروه تماس
contact lost تماس قطع شد
contact point قطب تماس
corps a corps تماس بدنی
contact ratio نسبت تماس
contact flange فلانژ تماس
zone of contact ناحیه تماس
contact area سطح تماس
contact area منطقه تماس
contact angle زاویه تماس
to bring into contact تماس دادن
communicator شخص در تماس
to be in rapport تماس داشتن
contact patrol گشتی تماس
skim تماس اندک
line to line fault تماس خطوط
interactional points نقاط تماس
skimmed تماس اندک
point of contact نقطه تماس
finishes تماس انتهایی
going on نزدیکی تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
point contact تماس نقطهای
finish تماس انتهایی
contact pressure فشار تماس
shock hazard خطر تماس
movement to contact حرکت به تماس
angle of contact زاویه تماس
skims تماس اندک
dubbed باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
contact print چاپ به طریقه تماس
contact report گزارش اخذ تماس
touch panel صفحه حساس به تماس
contacted تماس یافتن تماسی
contact تماس یافتن تماسی
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
osculation تماس اشتراک صفات
flat تماس دو لبه اسکیت
grazing point نقطه تماس با مانع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com