English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
contact تماس یافتن تماسی
contacted تماس یافتن تماسی
contacting تماس یافتن تماسی
contacts تماس یافتن تماسی
Other Matches
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
contact electricity فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ignition by contact احتراق تماسی
wire contact distributor دلکوی تماسی
contact potential ولتاژ تماسی
contact pressure فشار تماسی
nonimpact printer چاپگر غیر تماسی
contact potential فشار الکتریکی تماسی
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
It is all over between them . They are thru with each other . بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
typeover توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
contact تماس
contacted تماس
contact line خط تماس
tangency تماس
taction تماس
contacts تماس
impacts تماس
contacting تماس
impact تماس
tangents تماس
contingence تماس
tangent تماس
ding تماس
line of contact خط تماس
impinging تماس
communicator شخص در تماس
corps a corps تماس بدنی
contact ratio نسبت تماس
finishes تماس انتهایی
angle of contact زاویه تماس
going on نزدیکی تماس
contact angle زاویه تماس
contact area منطقه تماس
line to line fault تماس خطوط
contiguity برخورد تماس
movement to contact حرکت به تماس
contact pressure فشار تماس
tuch تماس دادن با
contact area سطح تماس
contact diameter قطر تماس
interactional points نقاط تماس
shock hazard خطر تماس
to bring into contact تماس دادن
skim تماس اندک
contact patrol گشتی تماس
contact point قطب تماس
point contact تماس نقطهای
point of contact نقطه تماس
area contact سطح تماس
contact surface سطح تماس
finish تماس انتهایی
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact party گروه تماس
contact lost تماس قطع شد
skimmed تماس اندک
skims تماس اندک
to be in contact تماس داشتن
to be in rapport تماس داشتن
zone of contact ناحیه تماس
contact flange فلانژ تماس
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
telebrief تماس مستقیم تلفنی
touch panel صفحه حساس به تماس
contact print چاپ به طریقه تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
tuch سر زدن تماس داشتن
contact report گزارش اخذ تماس
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
movement to contact حرکت به اخذ تماس
galvanism تماس برق بابدن
flattest تماس دو لبه اسکیت
action on the blade تماس با شمشیر حریف
osculation تماس اشتراک صفات
flat تماس دو لبه اسکیت
phoning پاسخ به تماس در تلفن
grazing point نقطه تماس با مانع
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
synapse محل تماس دوعصب
contact backlash دنده کور تماس
contact behavior رفتار تماس جویانه
phoned پاسخ به تماس در تلفن
phones پاسخ به تماس در تلفن
phone پاسخ به تماس در تلفن
break off قطع تماس با دشمن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
contacts محل اتصال تماس گرفتن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
faded تماس باهدف از بین رفت
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
contacted محل اتصال تماس گرفتن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
ground تماس دادن توپ با زمین
contact محل اتصال تماس گرفتن
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
full toss پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
interrogator responder دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
maximum junction to case thermal impedan مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
googly توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
hang up <idiom> جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
memiscus زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
negotiation تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
hold زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
sclaff تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
disengagement جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
fullest تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
edges اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
detect یافتن
detected یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com