Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
Do your best!	تمام تلاشت رو بکن!
Other Matches
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
terminates	تمام شدن تمام کردن
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama	تمام نما اینه تمام نما
panoramas	تمام نما اینه تمام نما
completed	تمام
complete	تمام
all night	در تمام شب
it is all up	تمام شد
completes	تمام
completing	تمام
full length	تمام قد
incomplete	نا تمام
off	تمام
through	تمام
full-face	تمام رخ
It's over.	تمام شد.
full face	تمام رخ
yame	تمام
out-and-out	تمام
lion's share	تمام
fullest	تمام
thru	تمام
out and out	تمام
full	تمام
whole	تمام
thorough	تمام
rounded	پر تمام
entire	تمام
whole length	تمام قد
full-length	تمام قد
inchoate	نیمه تمام
thoroughgoing	تمام وکمال
rounded	تمام شده
exhaustible	تمام شدنی
thru	تمام شده
short measure full measure	پیمانه تمام
run out of	تمام کردن
due	تمام شده
rounds complete	تیر تمام شد
out-	در بیرون تمام
out	در بیرون تمام
full-scale	تمام عیار
fuller	کامل تر تمام تر
all this	تمام اینها
get (something) over with <idiom>	تمام کردن
give out <idiom>	تمام شده
fulfilled	تمام کردن
go through with <idiom>	تمام کردن
passed	تمام شدن
outed	در بیرون تمام
all risks	تمام خطرات
go	تمام شدن
sterling	تمام عیار
round d.	دوجین تمام
pukka	تمام عیار
pucka	تمام عیار
processor	تمام کننده
defunct	تمام شده
all day long <idiom>	تمام روز
all d.	در تمام روز
all out	باشدت تمام
goes	تمام شدن
pass	تمام شدن
peter	تمام شدن
to see through	تمام کردن
full-page	تمام صفحه
to fill out	تمام کردن
spring-clean	تمام وکمالتمیزکردن
lie-in	تمام شدن
lie in	تمام شدن
fulfils	تمام کردن
fulfills	تمام کردن
fulfilling	تمام کردن
fulfil	تمام کردن
to eat up	تمام کردن
to finish off	تمام کردن
par excellence	به تمام معنی
to see out	تمام کردن
to run away with	تمام کردن
whole hog	تمام راه
wrap up	تمام شدن
yean round	در تمام سال
yearlong	یکسال تمام
dyed-in-the-wool	تمام و کمال
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
dyed-in-the-wool	تمام عیار
use up	تمام کردن
to draw to an end	تمام شدن
A whole week	یک هفته تمام
full-time	تمام وقت
thoro	کامل تمام
the whole world	تمام دنیا
unfinished	تمام نشده
the game is up	بازی تمام شد
the full of the moon	ماه تمام
main	بزرگ تمام
main	مهم تمام
full	تمام تکمیل
full	تمام قدرت
fullest	تمام تکمیل
thoro	تمام وکمال
thorough going	تمام وکمال
to blow over	تمام شدن
integrating	تمام کردن
integrates	تمام کردن
integrate	تمام کردن
attains	تمام کردن
attaining	تمام کردن
attained	تمام کردن
attain	تمام کردن
three whole years	سه سال تمام
through	تمام شده
fullest	تمام قدرت
forth	تمام کردن
hade	شیب تمام
finished	تمام شده
integral	کامل تمام
full blown	تمام کامل
body and soul <idiom>	با تمام وجود
full duplex	تمام دو رشتهای
full blown	تمام شکفته
all	: همه تمام
full automatic	تمام اتوماتیک
depletable	تمام شدنی
end of mission	ماموریت تمام
he is fifty	تمام دارد
f. and fell	تمام بودن
f. sixmiles	6میل تمام
fiddle away	تمام کردن
finisher	تمام کننده
fulfill	تمام کردن
full adder	تمام افزایشگر
full moon	ماه تمام
full mouthed	تمام دندان
full orbed	تمام روشن
fullmouthed	تمام دندان
best of both worlds <idiom>	تمام مزایا
fully automatic	تمام اتوماتیک
unfailing	تمام نشدنی
wholly	تمام وکمال
fully automatic machine	تمام اتومات
get through	تمام کردن
give out	تمام شدن
full word	تمام کلمه
full wave	تمام موج
full view	نمای تمام رخ
full pay	حقوق تمام
full pay	مواجب تمام
full scale	تمام عیار
full screen	تمام صفحه
all-	: همه تمام
fullword	تمام کلمه
full subtractor	تمام کاهشگر
full time	تمام روز
full tracked	تمام شنی
full tracked	تمام زنجیر
finishing	تمام کاری
full-blown	تمام کامل
holohedron	تمام وجهی
holosymmetric	تمام وجه
an a fact	تمام شده
payment in full	پرداخت تمام
exhausted	تمام شده
completive	تمام کننده
by all means	با تمام وسائل
cosecant	قطرفل تمام
over with	تمام شده
cosines	جیب تمام
cosine	جیب تمام
in full	تمام وکمال
consummative	تمام کننده
holohedral	تمام وجه
passes	تمام شدن
in full fig	درلباس تمام
full-blown	تمام شگفته
mast high	تمام افراشته
ammo zero	مهمات تمام
consumptible	تمام شدنی
full tracked	خودرو تمام شنی
nonrenewable resources	منابع تمام شدنی
all risk insurance	بیمه تمام حوادث
jackpots	برنده تمام پولها
it stood me in c 0	05 لیره برای من تمام شد
all out	با تمام قدرت و تلاش
lavish of money	پول تمام کنlark
full text searching	جستجوی تمام متن
intermediate stock	کالاهای نیمه تمام
full time employment	اشتغال تمام وقت
jackpot	برنده تمام پولها
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
entireforce	تمام قوا یا نیروها
all wave antenna	انتن تمام موج

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com