Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
full blown	تمام شکفته
Other Matches
slaked lime	اهک شکفته
new clown	تازه شکفته
air slaked lime	اهک شکفته شده در هوا
septicidal	مربوط به کپسول میوه که ازطول خود شکفته شود
lime paste	اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
yield of lime	نسبت حجم اهک شکفته شده به حجم ان قبل از شکفتن
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
terminates	تمام شدن تمام کردن
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panorama	تمام نما اینه تمام نما
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas	تمام نما اینه تمام نما
rounded	پر تمام
completing	تمام
through	تمام
yame	تمام
entire	تمام
It's over.	تمام شد.
it is all up	تمام شد
incomplete	نا تمام
full face	تمام رخ
whole	تمام
off	تمام
completes	تمام
completed	تمام
thru	تمام
lion's share	تمام
fullest	تمام
thorough	تمام
out-and-out	تمام
out and out	تمام
whole length	تمام قد
complete	تمام
full	تمام
full length	تمام قد
all night	در تمام شب
full-face	تمام رخ
full-length	تمام قد
thru	تمام شده
exhaustible	تمام شدنی
inchoate	نیمه تمام
rounded	تمام شده
due	تمام شده
run out of	تمام کردن
thoroughgoing	تمام وکمال
go	تمام شدن
f. sixmiles	6میل تمام
outed	در بیرون تمام
out-	در بیرون تمام
out	در بیرون تمام
fuller	کامل تر تمام تر
pucka	تمام عیار
get (something) over with <idiom>	تمام کردن
fulfils	تمام کردن
give out <idiom>	تمام شده
goes	تمام شدن
all this	تمام اینها
rounds complete	تیر تمام شد
round d.	دوجین تمام
sterling	تمام عیار
pukka	تمام عیار
defunct	تمام شده
go through with <idiom>	تمام کردن
all d.	در تمام روز
all out	باشدت تمام
all day long <idiom>	تمام روز
all risks	تمام خطرات
passes	تمام شدن
to see through	تمام کردن
to eat up	تمام کردن
to draw to an end	تمام شدن
full-time	تمام وقت
to blow over	تمام شدن
spring-clean	تمام وکمالتمیزکردن
lie-in	تمام شدن
lie in	تمام شدن
fulfills	تمام کردن
fulfilling	تمام کردن
fulfilled	تمام کردن
full-page	تمام صفحه
to fill out	تمام کردن
dyed-in-the-wool	تمام عیار
to see out	تمام کردن
to run away with	تمام کردن
use up	تمام کردن
to finish off	تمام کردن
whole hog	تمام راه
wrap up	تمام شدن
yean round	در تمام سال
yearlong	یکسال تمام
dyed-in-the-wool	تمام و کمال
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
fulfil	تمام کردن
through	تمام شده
the game is up	بازی تمام شد
the full of the moon	ماه تمام
unfinished	تمام نشده
full	تمام تکمیل
full	تمام قدرت
fullest	تمام تکمیل
fullest	تمام قدرت
main	بزرگ تمام
main	مهم تمام
peter	تمام شدن
the whole world	تمام دنیا
thoro	کامل تمام
attain	تمام کردن
A whole week	یک هفته تمام
three whole years	سه سال تمام
thorough going	تمام وکمال
thoro	تمام وکمال
integrating	تمام کردن
integrates	تمام کردن
integrate	تمام کردن
attains	تمام کردن
attaining	تمام کردن
attained	تمام کردن
short measure full measure	پیمانه تمام
all	: همه تمام
par excellence	به تمام معنی
finishing	تمام کاری
finished	تمام شده
integral	کامل تمام
full duplex	تمام دو رشتهای
body and soul <idiom>	با تمام وجود
full moon	ماه تمام
all-	: همه تمام
full blown	تمام کامل
end of mission	ماموریت تمام
holosymmetric	تمام وجه
f. and fell	تمام بودن
holohedron	تمام وجهی
fiddle away	تمام کردن
finisher	تمام کننده
holohedral	تمام وجه
fulfill	تمام کردن
full adder	تمام افزایشگر
full automatic	تمام اتوماتیک
full mouthed	تمام دندان
full orbed	تمام روشن
fully automatic	تمام اتوماتیک
best of both worlds <idiom>	تمام مزایا
fully automatic machine	تمام اتومات
wholly	تمام وکمال
get through	تمام کردن
give out	تمام شدن
hade	شیب تمام
he is fifty	تمام دارد
fullword	تمام کلمه
fullmouthed	تمام دندان
full pay	حقوق تمام
full pay	مواجب تمام
full scale	تمام عیار
full screen	تمام صفحه
full subtractor	تمام کاهشگر
full time	تمام روز
full tracked	تمام شنی
full tracked	تمام زنجیر
full view	نمای تمام رخ
full wave	تمام موج
full word	تمام کلمه
forth	تمام کردن
exhausted	تمام شده
in full	تمام وکمال
in full fig	درلباس تمام
payment in full	پرداخت تمام
over with	تمام شده
by all means	با تمام وسائل
full-scale	تمام عیار
cosines	جیب تمام
consummative	تمام کننده
cosine	جیب تمام
consumptible	تمام شدنی
mast high	تمام افراشته
cosecant	قطرفل تمام
unfailing	تمام نشدنی
completive	تمام کننده
processor	تمام کننده
full-blown	تمام شگفته
an a fact	تمام شده
passed	تمام شدن
pass	تمام شدن
full-blown	تمام کامل
depletable	تمام شدنی
ammo zero	مهمات تمام
hip and thigh	یکسره تمام عیار
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
to burn away	سوختن و تمام شدن
jackpots	برنده تمام پولها
all wave antenna	انتن تمام موج
full tracked	خودرو تمام شنی
full time employment	اشتغال تمام وقت
lavish of money	پول تمام کنlark
all risk insurance	بیمه تمام حوادث

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com