Dictiornary-Farsi | تمام نما اینه تمام نما | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
panorama	تمام نما اینه تمام نما
panoramas	تمام نما اینه تمام نما


Search result with all words

chevalglass	اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
Other Matches

beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates	تمام شدن تمام کردن
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
completing	تمام
completes	تمام
completed	تمام
complete	تمام
entire	تمام
full-face	تمام رخ
full face	تمام رخ
through	تمام
full	تمام
whole length	تمام قد
out-and-out	تمام
it is all up	تمام شد
off	تمام
It's over.	تمام شد.
all night	در تمام شب
incomplete	نا تمام
fullest	تمام
thorough	تمام
lion's share	تمام
rounded	پر تمام
full-length	تمام قد
full length	تمام قد
thru	تمام
yame	تمام
out and out	تمام
whole	تمام
magic mirror	اینه غیب نما اینه شعبده
thorough going	تمام وکمال
three whole years	سه سال تمام
to blow over	تمام شدن
thoro	کامل تمام
to draw to an end	تمام شدن
to eat up	تمام کردن
dyed-in-the-wool	تمام و کمال
yearlong	یکسال تمام
to fill out	تمام کردن
sterling	تمام عیار
thoro	تمام وکمال
short measure full measure	پیمانه تمام
full-page	تمام صفحه
run out of	تمام کردن
par excellence	به تمام معنی
rounds complete	تیر تمام شد
dyed-in-the-wool	تمام عیار
the full of the moon	ماه تمام
round d.	دوجین تمام
the game is up	بازی تمام شد
the whole world	تمام دنیا
thoroughgoing	تمام وکمال
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
lie-in	تمام شدن
lie in	تمام شدن
to finish off	تمام کردن
to see out	تمام کردن
to see through	تمام کردن
thru	تمام شده
main	بزرگ تمام
rounded	تمام شده
inchoate	نیمه تمام
unfinished	تمام نشده
use up	تمام کردن
main	مهم تمام
wrap up	تمام شدن
integrating	تمام کردن
yean round	در تمام سال
attain	تمام کردن
fulfils	تمام کردن
fulfills	تمام کردن
fulfilling	تمام کردن
fulfilled	تمام کردن
fulfil	تمام کردن
to run away with	تمام کردن
integrates	تمام کردن
integrate	تمام کردن
attains	تمام کردن
attaining	تمام کردن
attained	تمام کردن
whole hog	تمام راه
depletable	تمام شدنی
full mouthed	تمام دندان
an a fact	تمام شده
ammo zero	مهمات تمام
full orbed	تمام روشن
all this	تمام اینها
all out	باشدت تمام
all d.	در تمام روز
full pay	حقوق تمام
full pay	مواجب تمام
defunct	تمام شده
full scale	تمام عیار
full screen	تمام صفحه
full subtractor	تمام کاهشگر
full time	تمام روز
full moon	ماه تمام
full duplex	تمام دو رشتهای
full blown	تمام کامل
end of mission	ماموریت تمام
f. and fell	تمام بودن
cosecant	قطرفل تمام
f. sixmiles	6میل تمام
fiddle away	تمام کردن
consumptible	تمام شدنی
consummative	تمام کننده
completive	تمام کننده
finisher	تمام کننده
fulfill	تمام کردن
full adder	تمام افزایشگر
by all means	با تمام وسائل
full automatic	تمام اتوماتیک
full blown	تمام شکفته
full tracked	تمام شنی
full tracked	تمام زنجیر
full	تمام تکمیل
holohedral	تمام وجه
holohedron	تمام وجهی
holosymmetric	تمام وجه
in full	تمام وکمال
in full fig	درلباس تمام
fully automatic machine	تمام اتومات
through	تمام شده
mast high	تمام افراشته
over with	تمام شده
full-time	تمام وقت
payment in full	پرداخت تمام
processor	تمام کننده
pucka	تمام عیار
full	تمام قدرت
fullest	تمام تکمیل
fullest	تمام قدرت
full view	نمای تمام رخ
full wave	تمام موج
full word	تمام کلمه
fullmouthed	تمام دندان
fullword	تمام کلمه
fully automatic	تمام اتوماتیک
due	تمام شده
exhaustible	تمام شدنی
get through	تمام کردن
give out	تمام شدن
hade	شیب تمام
he is fifty	تمام دارد
peter	تمام شدن
pukka	تمام عیار
spring-clean	تمام وکمالتمیزکردن
integral	کامل تمام
cosine	جیب تمام
exhausted	تمام شده
full-scale	تمام عیار
fuller	کامل تر تمام تر
all	: همه تمام
out	در بیرون تمام
get (something) over with <idiom>	تمام کردن
give out <idiom>	تمام شده
outed	در بیرون تمام
passes	تمام شدن
finished	تمام شده
all risks	تمام خطرات
finishing	تمام کاری
body and soul <idiom>	با تمام وجود
forth	تمام کردن
all day long <idiom>	تمام روز
pass	تمام شدن
cosines	جیب تمام
passed	تمام شدن
go through with <idiom>	تمام کردن
wholly	تمام وکمال
all-	: همه تمام
best of both worlds <idiom>	تمام مزایا
unfailing	تمام نشدنی
out-	در بیرون تمام
full-blown	تمام کامل
full-blown	تمام شگفته
go	تمام شدن
A whole week	یک هفته تمام
goes	تمام شدن
fully ionized plasma	پلاسمای تمام یونیزه
longhand	دستینه تمام نویسی
sculpture in the round	پیکره سازی تمام بر
jackpots	برنده تمام پولها
quadruplex circuit	تلگراف تمام جهتی
make a day of it <idiom>	تمام روزکار کردن
porkpie hat	کلاه تمام لبه
perfect arch	قوس دور تمام
it stood me in c 0	05 لیره برای من تمام شد
for full board	برای تمام پانسیون
pay up	تمام وکمال پرداختن
nonrenewable resources	منابع تمام شدنی
lavish of money	پول تمام کنlark
I've run out of petrol.	بنزین تمام کردم.
plenary	شامل تمام اعضاء